مقام اصحاب سیدالشهداء(ع)/ محرم ۱۳۹۸/جلسه دهم

بسم الله الرحمن الرحیم

 الحمدلله الذی هدانا سبل السلام و نهانا عن اتباع خطوات الشیطان و الصلاه و السلام علی افضل من دعا الی سبیل ربه بالحکمه و الموعظه الحسنه سیدنا و نبینا ابی القاسم المصطفی محمّد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین. یا بقیه الله آجرک الله فی مصیبه جدک الحسین صلوات الله و سلامه علیه.

محور بحث ما سیری در حالات و کلمات و مقامات و کمالات اصحاب وفادار حسین بن علی صلوات الله و سلامه علیهما بود. یکی از شخصیت‌هایی که مورد بحث قرار گرفت جناب عابس بود. بعضی از کمالات ایشان را در شب قبل عرض کردیم. رسیدیم به این کمال که بحث ما ناقص ماند و آن کمال عبارت از این بود که جناب عابس وقتی که مسلم بن عقیل در خانه مختار نامه سالار شهیدان را قرائت کرد اولین کسی بود که اظهار وفاداری نمود.

تعبیری که آن‌جا جناب عابس دارد این است “لاجیبنکم اذا دعوتم و لاقاتلن معکم عدوکم. و لاضربن بسیفی دونکم.” چکیده و خلاصه این بیانی که جناب عابس دارد این است که خلاصه من پای کار هستم. روی من حساب کنید. من تا ملاقات خدا و شهادت، شمشیر خواهم زد برای اباعبدالله.

جهاد و حماسه، وارداتی نیست

این‌جا یک مسئله‌ی بسیار مهمی است و آن این ‌که امروزه بعضی‌ها دینداری را خلاصه می‌کنند در همین عبادت و مناجات و راز و نیاز با خدا. و این‌که شخص هیچ کاری به جهاد و حماسه و اینها نداشته باشد.

بعضی ها هم طوری برخورد می‌کنند که گویا این دفاع و حمایت از جبهه‌های مقاومت لبنان و یمن و فلسطین و یا آن دوران دفاع مقدس، یک مسئله وارداتی است! گویا امام راحل رضوان الله تعالی علیه این‌ها را وارد دین کرده! همان طور که نسبت به ولایت فقیه هم همین شبهات می‌شد.

و الان هم این شبهات می‌شود. بعضی‌ها هم که تفکراتی همسان با تفکرات انجمن حجتیه دارند و در بعضی از مدارس هم این تفکرات را در بین نسل جوان ما ترویج می‌کنند، این‌ها در نهایت می‌گویند که:

“اگر حضرت صاحب بیاید ما در رکاب او می‌جنگیم و چه‌ها خواهیم کرد.” در حالی‌که این طور نیست.

این آدم‌ها امام زمان غائب را قبول دارند. امام زمان قائم و حاضر وقتی بیایند و دستور بدهند، این‌ها از اولین کسانی هستند که با این دستورات مقابله خواهند کرد که در متون روایی ما هم آمده که چه افرادی جلوی حضرت می‌ایستند.

لذا قرآن فراروی ماست. ماه رمضان قرآن می‌خوانیم، با آیات قرآن آشنا هستیم. ببینید چقدر بحث جهاد و قتال فی سبیل الله و مقام معنوی شهدا در همین آیات قرآن به آن تصریح می‌شود. که یک آیه را من در شب قبل عرض کردم. تتمه این بحث ما روایات بود که امشب باید عرض کنیم.

حدیثی مهم پیرامون خصائص مؤمن

یک روایتی از امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه نقل شده که ایشان به انجمنی از مردم قریش گذر نمودند. دیدند لباس‌های سفیدی بر تن دارند و مشغول خندیدن و مسخره کردن کسانی هستند که بر این‌ها می‌گذرند. بعد حضرت به یک انجمن دیگری از اوس و خزرج برخورد کردند که از انصار مدینه‌ای بودند و دیدند این‌ها آدم‌های فرسوده تن، لاغر اندام و ریاضت کشیده و در سخن و گفتار خود خیلی متواضع هستند. الان هم هست این انجمن‌ها. بعضی را شما می‌بینید کارشان فقط تمسخر کردن است. عده ای هم اینطور نیستند، بلکه گروهی متواضع و پاک هستند و حساب شده حرف میزنند. هر دوی این گروه‌ها هم گفتند که ما ایمان داریم و به خدا مومن هستیم! امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه خیلی در شگفت آمدند!

رفتند خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و جریان را نقل کردند و فرمودند که پدر و مادر من به فدای شما باد. من یک قضیه‌ای این طوری دیدم. آن‌ها این طور بودند و این‌ها این طور. و همه این‌ها هم در شمار مومنان هستند. بعد از حضرت درخواست کردند که ای رسول خدا صفات مومن را به من بگو که چگونه است؟ یک مومن باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟

فَأَخْبِرْنِی یَا رَسُولَ اَللَّهِ بِصِفَهِ اَلْمُؤْمِنِ“. به من خبر بده.

فَنَکَسَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ” حضرت یک مکثی کردند و سرشان را پایین انداختند. سپس سرشان را بالا آوردند و شروع کردند خصلت‌ها و ویژگی‌های انسان مومن را مطرح کردند. “فَقَالَ عِشْرُونَ خَصْلَهً فِی اَلْمُؤْمِنِ“. مومن باید بیست ویژگی داشته باشد. “ فَإِنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ لَمْ یَکْمُلْ إِیمَانُهُ” اگر این بیست صفت را مومن نداشته باشد، ایمانش ناقص است. ایمانش ایمان کاملی نیست.

این روایت را مرحوم کلینی در کافی نقل کرده است. خوب است بعداً بروید مراجعه کنید. من از آن کافی ترجمه دار نقل نمیکنم. کافی عربی، اصولش دو جلد است و ترجمه آن چهار جلد. در جلد دوم عربی صفحه ۲۳۲. بروید ببینید که این بیست خصلت چیست که مومن باید داشته باشد.

راهبان شب و شیران روز

دو تا از صفاتی که حضرت ذکر می‌کنند این است می‌فرمایند : “رُهْبَانٌ بِاللَّیْلِ أُسُدٌ بِالنَّهَارِ“. دو تا از ویژگی‌های مومن این است که شب که می‌شود مثل راهبان شب به راز و نیاز با خدا مشغول است. سحر و تهجد دارد. روز هم که می‌شود اسد بالنهار مثل شیران دلیر در روز خواهد بود. این صفت مومن است.

جناب عابس این ویژگی‌ها را دارد. از جمله همین دو صفت. رهبان بالیل و اسد بالنهار. این تعبیر مختصر را در ذهن و خاطره خودتان ثبت کنید. رهبان بالیل و اسد بالنهار. هم راهب شب هستند و هم شیران روز. این یک روایت.

شمشیرها کلیدهای بهشت و جهنم

روایت دیگر از امام صادق صلوات الله و سلامه علیه نقل شده که ایشان نقل کردند از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که حضرت فرمودند:

اَلْخَیْرُ کُلُّهُ فِی اَلسَّیْفِ وَ تَحْتَ ظِلِّ اَلسَّیْفِ وَ لاَ یُقِیمُ اَلنَّاسَ إِلاَّ اَلسَّیْفُ وَ اَلسُّیُوفُ مَقَالِیدُ اَلْجَنَّهِ وَ اَلنَّارِ“. خیلی عبارات دقیق است. یعنی تمام خیر و تمام نیکی‌ها در شمشیر است. “وَ تَحْتَ ظِلِّ اَلسَّیْفِ” و زیر سایه شمشیر است. “وَ لاَ یُقِیمُ اَلنَّاسَ إِلاَّ اَلسَّیْفُ” مردم را جز شمشیر چیزی راست نمی‌کند. “وَ اَلسُّیُوفُ مَقَالِیدُ اَلْجَنَّهِ وَ اَلنَّارِ” شمشیرها کلیدهای بهشت و کلیدهای جهنم است. این هم معلوم است که این شمشیر با چه هدفی و در چه مسیری باید به کار گرفته شود. یا انسان را بهشتی می‌کند یا جهنمی. این هم یک روایت.

روایت دیگر از امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه نقل شده. مضمون روایت این است که تا روحیه انقلابی نباشد، تا دلاوری نباشد، تا شجاعت نباشد، تا انسان اهل حماسه نباشد نمی‌تواند جلوی ظلم را بگیرد و دفاع از حق کند. با حال ضعف نمی‌شود با ظالم برخورد کرد. می‌فرمایند:

لَا یَمْنَعُ الضَّیْمَ الذَّلِیلُ وَ لَا یُدْرَکُ الْحَقُّ إِلَّا بِالْجِدِّ.” ضیم یعنی ستم. می‌فرمایند آدم ذلیل و حقیر نمی‌تواند جلوی ستم را بگیرد. این بیان امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه است. “وَ لَا یُدْرَکُ الْحَقُّ إِلَّا بِالْجِدِّ” حق هم بدست نمی‌آید و انسان نمی‌تواند به آن وارد شود مگر با سخت‌کوشی. وقتی امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه می‌فرمایند که آدم حقیر و ذلیل نمی‎تواند جلوی ستم و بیدادگری را بگیرد یعنی چه؟ یعنی انسان باید اسباب قوت روحی و روحیه انقلابی را در خود تقویت کند. این هم یک روایت.

حالا فردا شب بحثش را خواهیم رسید که عابس در کربلا تنها شهیدی و تنها کسی از اصحاب سیدالشهداء است که آمد وسط میدان و بعد برهنه شد. پیراهنش را در آورد و لخت جنگید با سپاه دشمن که حالا این بحثی دارد. مرحوم آیت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه در دو جا به حکمت این لخت شدن و برهنه شدن عابس اشاره دارند که بیانش را عرض خواهیم کرد.

قوه قضائیه، اژدهای هفت سر فساد را نابود کند.

خب این جناب عابس مصداق بارز توصیه امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه به فرزندشان محمد بن حنفیه است که این در نهج البلاغه آمده است. جریان مربوط به جنگ جمل است. خب جنگ جمل، جنگ حساسی است. وقتی حضرت پرچم را به دست فرزندشان دادند به او توصیه کردند. چون پرچم دار در آن زمان نشانه این بوده که این سپاه سر پا است، لذا تمام تلاش این بوده که این پرچم روی زمین نخورد. امیرالمومنین توصیه می‌کنند به فرزندشان محمد بن حنفیه و می‌فرمایند:

تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ” اگر کوهها به لغزش درآمدند تو استوار و محکم بایست. در تو تزلزلی لغزشی ایجاد نشود. “عَضَّ عَلَى نَاجِذِکَ أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَکَ” دندان‌های خود را بهم بفشار و کاسه سرت را به خدا بسپار. “تِدْ فِی الْأَرْضِ قَدَمَکَ” پاهایت را هم در برابر دشمن روی زمین میخ کوب کن. این سلحشوری در روز عاشورا از جناب عابس ظهور و بروز کرد.

من این‌جا یک گریزی بزنم به ریاست محترم قوه قضائیه که حضرت آقا سال‌های قبل فرمودند که:

این فساد اژدهای هفت سر است!

این سرش را بزنید، آن سرش هست! اگر دستگاه قضایی ما واقعا عزمش را جزم کرده برای ریشه کن کردن فساد، چه فساد در درون قوه و چه فساد در بیرون قوه، این بیان امیرالمومنین را باید جلوی دیدگان خود قرار دهند که تزول الجبال و لا تزل. ذره‌ای کوتاه نیایند. این کار را جلو ببرند. یک جا باید این اژدهای هفت سر نابود شود.

بدون روحیه انقلابی، بدون روحیه حماسی، انقلاب تداوم پیدا نخواهد کرد. ایمان، عمل صالح، تهجد، حماسه و شجاعت. این‌ها باید با هم باشند.

قرآن، شمشیر و لباس خشن با هم هستند

خب حالا اینها در دنیاست و آثارش را می‌بیند. وقتی یک رزمنده‌ای این طور محکم ایستاده، آثارش در عالم دنیا مشهود است. منتها ما در این عالم دنیا در حجاب تعلقات قرار داریم و نمی‌دانیم خدا برای این رزمندگان و مجاهدان، در عالم آخرت چه ذخیره‌هایی دارد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از این حجاب اینگونه پرده برداری کردند:

لِلْجَنَّهِ بَابٌ یُقَالُ لَهُ بَابُ اَلْمُجَاهِدِینَ” بهشت یک دربی دارد که نامش باب المجاهدین است. یعنی کسانی که اهل جهادند و در راه خدا جهاد می‌کنند. “یَمْضُونَ إِلَیْهِ” مجاهدان از این درب وارد بهشت می‌شوند. “فَإِذَا هُوَ مَفْتُوحٌ وَ اَلْمُجَاهِدُونَ مُتَقَلِّدُونَ سُیُوفَهُمْ” رزمنده‌ها وقتی می‌خواهند وارد بهشت شوند با شمشیرها و سلاح‌هایی که داشتند، این‌ها بر گردنشان هست و با سلاح وارد بهشت می‌شوند. “وَ اَلْجَمْعُ فِی اَلْمَوْقِفِ” مردم در محشر هستند. “وَ اَلْمَلاَئِکَهُ تَتَرَحَّبُ بِهِمْ” مردم در محشر هستند اما ملائکه به اینها مرحبا می‌گویند. این‌ها وضع مجاهدین است که با خوشامدگویی ملائکه الهی مواجه می‌شوند. این مقام یک رزمنده است یک اهل حماسه است.

روایت دیگر را ابراهیم بن حمید نقل می‌کند. می‌گوید:

دَخلتُ عَلی اَبی الحسن الأوّلِ علیه السلام فی بیتِهِ الّذی کانَ یُصَلِّی فیه” وارد شدم بر موسی بن جعفر در آن اتاقی که نماز می‌خواند. این از دستورات دینی ماست که در خانه‌مان یک جایی را برای نماز خواندن مشخص کنیم، به عنوان مصلای خانه. می‌گوید من وارد شدم در آن بخشی که حضرت در خانه نماز می‌خواندند.

فاذاً لَیْسَ فی البَیْتِ شیءٌ الاّ خَصَفَهٌ وَ سَیفٌ مُعَلَّقٌ وَ مُصْحَفٌ” وقتی نگاه کردم چیزی ندیدم به جز سه چیز. یک لباس درشتی که حالا این جای بحث دارد که مثلا در مقام عبادت لباس خشنی به تن می‌کردند که بیشتر انس با حضرت حق پیدا کنند. در این اتاقی که حضرت نماز می‌خواندند فقط سه چیز بود. یک لباس درشت و یک شمشیر آویزان.

یعنی در مصلای موسی بن جعفر شمشیری آویزان بوده. نماز با چه؟ با نماد جنگ و مبارزه و حماسه. شمشیر یک نماد است. و سوم هم قرآن بود. هم قرآن است، هم شمشیر است و هم یک لباس خشن. ببینید ما گاهی امام کاظم را یک طوری معرفی می‌کنیم که گویی امام معصوم ما یک زندانی بوده و اهل حماسه نبوده و در زندان هم مناجات می‌کرده است. نه، اینطور نیست. ببینید شیوه و سیره این‌ها چطور بوده است؟

همه ملّت باید بسیجی باشند

جوان‌ها، عزیزان، برادرانی که مسئولیت تربیتی “کانون دانش پژوهان نخبه” را دارید، در برنامه ریزی‌های خود، هم عالم تربیت کنید و هم به این روحیه انقلابی توجه کنید. این مطالبه قرآن و روایات و این هم مطالبه امام بزرگوارمان که نگویند امام از خودش اینها را گفت. آن ریشه کلمات امام است. امام رضوان الله تعالی علیه می‌فرمایند:

“ملتی که در خط اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم و مخالف با استکبار و پول پرستی و تحجّرگرایی و مقدّس نمایی است باید همه افرادش بسیجی باشند و فنون نظامی و دفاعی لازم را بدانند.” این مطالبه امام است.

بعد امام رضوان الله تعالی علیه علتش را بیان می‌کنند. می‌فرمایند که:

“چرا که در هنگام خطر ملتی سربلند و جاوید است که اکثریت آن آمادگی لازم رزمی را داشته باشند.” این مطالبه امام است.

برنامه ریزان ما باید به این‌ها توجه کنند. دشمن دست بردار نیست عزیزان. رابطه، رابطه گرگ و میش است. گرگ و میش با هم جمع شدنی نیستند و نمی‌توانند با هم رابطه داشته باشند. مگر اینکه گرگ از گرگ بودن خود خارج شود. خب این مطالبه امام، آن هم روایات و آن هم جناب عابس.

عابس بقای باللّه را می­خواست

بعد جناب عابس به مسلم بن عقیل این را عرض کرد. گفت اینکه من می‌گویم وفاداری می‌کنم تا مرز شهادت و ملاقات با خدا پیش می‌روم، این را بگویم که من دنبال پست و مقام و حتی دنبال بهشت و حتی نجات از جهنم هم نیستم. این سطح آن معرفت بالای جناب عابس است. می‌گوید:

لا ارید بذلک الا ما عند الله”. من فقط “ما عندالله” را می‌خواهم. ما عندالله چیست؟ این را آیات مختلفی در قرآن تصریح دارد. در یک‌جا می‌فرماید: “ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ“. آنچه پیش شماست این‌ها همه نابود می‌شود و فناپذیر است. آنچه پیش خداست باقی می‌ماند. خب عابس چه می‌خواهد؟ آنکه باقی می‌ماند. آن‌که باقی می‌ماند کیست؟

در قرآن می‌فرماید: ” کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ“. همه چیز هلاک پذیر است الا وجه الله.

در یک آیه دیگر قرآن این باز می‌شود که وجه الله چیست؟ “کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبَّک ذوالجلالِ والاکرامِ“. جلال اشاره به اسمای جلالیه و صفات جلالیه است. اکرام هم اشاره به صفات و اسماء جمالیه. چه باقی می‌ماند؟ صفات جمال و جلال خدا. ما عندالله این است. این اسماء الهی، این صفات الهی، جدای از ذات خدا نیست. عینیّت با ذات حضرت حق دارد. پس چه می‌خواهد عابس؟ عابس او را می‌خواهد. عابس می‌گوید من خدا را می‌خواهم هیچ چیز نمی‌خواهم. عابس نه فقط فنای فی الله، بلکه بالاتر بقای بالله را می‌خواهد. این است مقام عابس.

کارها باید همچون اوایل انقلاب، جهادی جلو برود

این‌که عرض کردیم مکرر که ما باید بنشینیم کلمات اصحاب را ببینیم کمالات‌شان را ببینیم این‌هاست. این راه را به روی ما باز می‌کند. این‌ها کسانی نبودند که ما بگوییم از اول عصمت داشتند، نه. اینها تحت تربیت قرار گرفتند به این مقامات رسیدند. از همین کمال عابس، امیرالمومنین پرده برداری کرده­اند. خوب دقت کنید.

این عابس از قبیله بنوشاکر است و حضرت در روز صفین یک تعبیری نسبت به این بنوشاکر دارند. فرمودند که:

لو تمّت عدتهم الفا لعبدالله حقّ عبادته” اگر بنو شاکر هزار نفر بودند، حق بندگی خدا در این عالم ادا می‌شد. خیلی بیان بلندی است. عابس یکی از همین هزار تا است که امیرالمومنین می‌فرماید اگر هزار تا بودند. عابس یکی از آن کسانی است که اگر هزار نمونه داشت لعبدالله حقّ عبادته. خیلی تعبیر بلندی است.

پس “لا ارید بذلک الا ما عند الله“. ما هم باید این طور باشیم. عزیزان در این گام دوم انقلاب، اگر بخواهیم منافع کار خودمان را در کارها ببینیم، کار جلو نمی‌رود. کارها باید جهادی جلو برود. جهادی. همان‌طور که در اوایل انقلاب، در دوران دفاع مقدس کارها جهادی دنبال می‌شد و جهادی پیشرفت می‌کرد. خب یک وقفه‌ای افتاد، بعضی‌ها سراغ مسائل دیگر رفتند که این آثار سوئش را متاسفانه امروز در جامعه دارید می‌بینید.

حالا این بحث که عابس عریان آمد در میدان و نحوه شهادت او هم منحصر به فرد است و هیچ کدام از شهدای کربلا مثل عابس به شهادت نرسیدند، این را ان شاء الله اگر عمر و حیاتی داشته باشیم فردا شب که شب آخر جلسات است عرض خواهیم کرد.

ممکن است شما دوست داشته باشید