آقا شیخ محمد حسین زاهد و رفتار با مادرشان

ای عزیز! در این حکایتی که برایت نقل می کنم تاملی نما و ببین تو کجا هستی و آنها که تربیت شده ی قرآن و عترتند کجا؟!
یکی از مریدان عارف بالله مرحوم آقا شیخ محمد حسین زاهد – قدس سره – که قریب پنج هزار نفر را در تهران با رفتار و گفتار خود تربیت کرده بود و سوز و گداز مناجات سحرش شوری وصف ناشدنی برپا می کرد می گوید: آقا مادر پیری داشت که ایشان مراقبت از او را بر عهده گرفته بود، ضعف و ناتوانی این مادر به حدی بود که نمی توانست برای قضای حاجت به دستشویی برود، لذا آقا برای قضای حاجت مادرش، لگنی را قرار می داد و وقتی مادر، چند ضربه به این لگن می زد آقا متوجه می شد که وقت برداشتن لگن است.

روزی به در منزل آقا رفتم، هرچه در زدم، آقا در را باز نکرد، خیلی طول کشید تا آقا بیاید، وقتی آقا در را باز کرد، دیدم لباسشان خیس شده! سوال کردم چر لباستان خیس است؟ فرمودند: موقعی که مادرم به لگن زده بود، من متوجه نشدم و کمی دیر رفتم، همین که نزد مادر رفتم، از عصبانیت لگدی به لگن زد و لباس من نجس شد.

عرض کردم: وقتی لباستان نجس شد، مادرتان چیزی نگفت؟! آقا فرمود: چرا؛ وقتی مادرم دید که لباسم را نجس کرده است گفت: ننه؛ حسین؛ نجست کردم؟! جواب دادم، مادر چیزی نشده. این همه من شما را در کودکی نجس کردم، شما چیزی نگفتید، حالا هم چیزی نشده و عیبی ندارد. (شیخ محمد حسین زاهد؛ ص۸۱)
برگرفته از کتاب سلوک با همسر/ صفحه ۳۹

 

کتاب سلوک با همسر

ممکن است شما دوست داشته باشید