مقام اصحاب سیدالشهداء علیه السلام/محرم ۱۳۹۹/ جلسه نهم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحَمد للهُ الذی هدانا سُبُلَ السلام و نَهانا عن التِّباع خُطُواتِ الشیطان، والصلاهُ و السلامُ علی اَفضلِ مَن دَعا الی سبیلِ ربِّه بالحکمهِ و الموعظهِ الحسنه، سیدنا و نبینا ابی القاسم المصطفی محمد صلی اله علیه و علی اهل بیته، الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین، واللَعنُ الدائم علی اعدائهم اجمعین مِن الآن الی قیام یوم الدین.
یا بقیه الله، آجرک الله فی مصیبهِ جدِّکَ الحسین صلوات الله و سلامه علیه.
اللهم اجعلنا فی درعک الحصینه التی تجعل فیها من ترید. اللهم اجعل جمیع حضار مجالس عزاء الحسین صلوات الله و سلامه علیه فی درعک الحصینه التی تجعل فیها من ترید. اللهم اجعل جمیع امتنا الاسلامیه فی انحاء العالم فی درعک الحصینه التی تجعل فیها من ترید.
محور بحث ما مقام اصحاب بود. مطالبی در رابطه با حالات و کمالات و مقامات و کلمات حبیب بن مظاهر صلوات الله علیه خدمت عزیزان عرض کردیم. در شب قبل بحث به اینجا رسید که گفتیم حبیب بن مظاهر به شهادت رسید، وجود نازنین سیدالشهدا صلوات الله و سلامه علیه به بالین او آمدند و کلماتی را خطاب به حبیب بن مظاهر مطرح کردند. بخشی از اینها در جلسه قبل عرض شد. یک بخشی هم توضیح دادیم. یکی دو توضیح دیگر باقی مانده که باید عرض کنیم.
تاثیر انس با قرآن در جوانی
آن عبارت این بود که حضرت خطاب به حبیب بن مظاهر فرمودند که: «تختم القرآن فی لیله واحده». تو کسی هستی که کل قرآن را در یک شب ختم میکردی. اینجا استفادهای که کردیم آن بود که معلوم میشود که قرائت قرآن، انس با قرآن، تلاوت قرآن، بهره برداری از آیات الهی مورد نظر و عنایت سیدالشهدا است و یک انسان حسینی مسلک، باید انس با قرآن و آیات الهی داشته باشد. روایاتی را خدمت عزیزان عرض کردیم یک روایت باقی ماند. آن روایت در رابطه با تاثیر انس با قرآن در دوران جوانی است.
انس با قرآن در هر مقطعی از زندگی انسان اثرگذار است اما آن اثری که انس با قرآن، تلاوت قرآن در دوران نوجوانی و جوانی دارد در دوران پیری و کهنسالی این گونه اثر گذار نخواهد بود. این حقیقت از یک روایتی که از وجود مقدس امام صادق صلوات الله و سلامه علیه نقل شده به خوبی استفاده میشود. این را من تقاضا دارم، خصوصا از همه پسران و دختران که به این روایت، توجه کنند. حضرت فرمودند که: مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ وَ هُوَ شَابٌّ مُؤْمِنٌ اخْتَلَطَ الْقُرْآنُ بِلَحْمِهِ وَ دَمِهِ[۱]. اگر کسی قرآن را تلاوت کند، در حالی که یک جوان مومنی است، ایمان به خدا دارد، ایمان به کتاب و سنت دارد، جوان هم هست، قرآن را تلاوت میکند، قرآن با گوشت و خون او آمیخته خواهد شد. یعنی همه پیکره وجود او فضای قرآنی پیدا خواهد کرد. این یک اثر.
ما در این عالم، وقتی پا به این عالم عنصری و مادی گذاشتیم، از حقایق محجوب شدیم. امام معصوم یا نبی خدا، از آن حقایقی که در پشت پرده است و ما ازش محجوب هستیم پرده برداری میکند.
میفرماید اگر جوان مومنی اهل قرآن باشد، قرآن بخواند و تلاوت کند: وَ جَعَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَ السَّفَرَهِ الْکِرَامِ الْبَرَرَه[۲]. خداوند این جوان را با فرشتگان حامل قرآن، قرین خواهد کرد. این خیلی ارزشمند است، قرین شدن با ملائکهای که اینها حامل قرآن بودند.
خب! این آثار و ثمرات و نتایج معنوی در همین عالم دنیا است. اما همین تلاوت قرآن، آثار اخروی هم دارد. میفرماید: وَ کَانَ الْقُرْآنُ حَجِیزاً عَنْهُ یَوْمَ الْقِیَامَه[۳]. همین قرآنی که اینها تلاوت کردند، روز قیامت از اینها نگهداری خواهد کرد که به آتش دوزخ گرفتار نشوند. این اثر تلاوت قرآن در دوران نوجوانی و جوانی است.
برادران بزرگوار، خواهران گرامی، بنای خودتان را بگذارید بر این که بر اساس آموزههای قرآنی تربیت شوید. آموزههای والدین، آموزههای معلمان و مربیان، دریافتهایی که انسان در اثر معاشرت از دوست و رفیق خودش دارد، زمانی ذی قیمت است و ارزش رُبایش را دارد، که با منطق قرآن، با آیات قرآن و با آموزههای قرآن تنظیم شده باشد.
روش بهرهبرداری از قرآن کریم
من یکی دو آیه را خدمت عزیزان عرض میکنم. روش بهرهبرداری از قرآن را متذکر شوم. اگر یک صفحه قرآن میخوانید، پنج دقیقه بعد از خواندن این یک صفحه، در رابطه با یکی از این آیات دقت کنید. دقتش در رابطه با این آیه باید این گونه باشد که خودتان را در مقابل این آیه باید قرار بدهید و بسنجید کجا قرار دارید؟ بشارتهای قرآن، انذارهای قرآن، دستورات قرآن، فاصله ما با اینها چه مقدار است؟ قرآن راهگشاست، قرآن حرکت و سیر انسان را تنظیم و تقویت میکند و سرعت میبخشد، اگر کسی انس با قرآن داشته باشد، هیچ جا در زندگی متوقف نخواهد شد. دو سه آیه را خدمت عزیزان عرض میکنم. اینها خیلی راهگشاست
یک آیه این است که إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُون [۴]. خداوند از هر کاری که شما انجام دهید، آگاه است. هر عملی را شامل میشود. چه اعمال ظاهری، چه اعمال باطنی، چه اعمال جوارحی، چه اعمال جوانحی، چه سرّ، چه علن، همه اینها را شامل میشود. همه اینها فعل است. یکی فعل ظاهری، یکی فعل باطنی است. حسادتها، کینهورزیها، نقشهچینیها، همه اینها را خدا آگاه است. امور ظاهری هم همینطور. إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُون[۵] مردی ازدواج کرده، در خانه یک رفتار دارد، در بیرون از خانه یک رفتار دیگر، خدا آگاه است. از مخفیترین جلسات گرفته تا آشکارترین جلسات إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُون[۶].
این آیه ما را به کجا میبرد؟ این آیه انسان را به یک مراقبه و مواظبت دائمی میکشاند. این راهگشاست. این آیه ما را به اخلاص میکشاند. الان بنده که اینجا صحبت میکنم، شما از درون من که آگاه نیستید! خالصانه حرف میزنم یا مشرکانه. اما آن خدایی که ناظر و شاهد بر ظاهر و باطن همه ما هست و محیط بر هر شی میباشد، او میداند. إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُون[۷]. این انسان را تنظیم میکند. این یک آیه. ببینید چقدر در زندگی انسان بُرد دارد. اگر این آیه سرلوحه انسان قرار بگیرد، چه مرد چه زن، در بیت المال مواظبت میکند. در خانه مواظبت میکند. در مغازه مواظبت میکند. یعنی عرفان میآید در بازار، عرفان میآید در محیط کسب و کارش، در زندگیاش. إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُون [۸] این یک آیه.
حبیب بن مظاهر که به این کمالات رسید چون شاگرد قرآن بود، از آموزههای قرآن بهرهبرداری کرده بود.
آیه دیگر، میفرماید: فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُو [۹]. اگر حرفت را نخریدند، اگر از تو روی برگرداندند، فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُو [۱۰]
بگو خدا برای من کافی است. بس است، خدایی غیر از او نیست. مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه در ذیل این آیه میفرماید: «خداوند نفرمود فَإِنْ تَوَلَّوْا فَتَوَکَّل. نگفت اگر از اطرافت رفتند، تو را تنها گذاشتند، از آموزههای تو پیروی نکردند، فَتَوَکَّل. فرمود فَقُلْ. بگو این را بر زبانت جاری کن. این جاری کردن بر زبان، خودش آثار دارد.» این توجه، این القا، این خودش راهگشاست.
امروز مقام معظم رهبری روحی فداه، با همین آیه نظام را دارد رهبری میکند، توطئه پشت توطئه، نقشه پشت نقشه. فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ[۱۱]. فقط چشمش به عنایت اوست. این آیه خیلی راه گشاست. این آیه به انسان امید میدهد. کسی که میگوید حَسْبِیَ اللَّهُ، یک پارچه امید میشود. یک بمب انرژری میشود. چرا؟ فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ[۱۲]. خدایی که غنی مطلق است، عالم مطلق است، جواد مطلق است، دلِ انسان را از غیر خدا خالی میکند. او بس است، بس است یعنی دیگر هیچ توجهی به این و آن نکن، فقط توجهات به خدا باشد. فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُو [۱۳]. کسی که با همه وجودش بگوید حَسْبِیَ اللَّهُ [۱۴]، هیچ وقت در زندگی متوقف نمیشود. روی گردانی افراد، او را مایوس و غمگین و ناامید نمیکند. او خدا را دارد و هیچ نگرانی نسبت به آینده ندارد. فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ [۱۵]. خب این سیدالشهداء است، این عظمت در این خیابان، با این ویروس، آیا از عظمت عزاداریها و عرض ارادتها کاسته شد؟ نه چون در دعای سوم شعبان، روز ولادت سالار شهیدان، این تعبیر آمده: الْمَمْدُودِ بِالنُّصْرَه. یعنی ای حسین! خدا اراده کرده است که تو را با نصرت خودش امداد کند. این الْمَمْدُودِ بِالنُّصْرَه حدی ندارد، قیدی ندارد، تا عالم عالم است، خداوند حسین بن علی صلوات الله علیهما را کمک میکند، مدد میکند.
خب! حسین بن علی پیوند با خدا داشت. اصحابش پیوند با خدا داشتند. ماندگار شدند. ابدی شدند. این هم یک آیه.
آیه دیگر. ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتید [۱۶]. چقدر خوب است انسان این آیه را روی گوشی موبایلش، روی گوشی تلفنش بنویسد، روی میز ادارهاش بگذارد. تمام این حرفهایی که زده میشود، ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتید[۱۷] . ملائکهای که مراقباند، اینها را ثبت و ضبط میکنند. خب! این آیه مراقبت زبانی میآورد، این نتیجه انس با قرآن است.
هدیه ثواب تلاوت قرآن به پیامبر اکرم
حالا من یک نکتهای را اینجا عرض کنم. برای بهرهبردای بیشتر از قرآن، این از دستوراتِ اساتید بزرگوار ماست، که سینه به سینه دریافت کردند و آن این است که در تلاوت قرآن، هرچه قرآن میخوانید، ثواب قرآن را هدیه به روح رسول خدا صلوات الله و سلامه علیه کنید. حتی اگر برای پدرتان قرآن میخوانید، بگویید به نیابت از پدرم، این ختم قرآن را، این صفحه از قرآن را هدیه میکنم به روح رسول الله. حتی اگر برای امیرالمومنین میخوانید، بگویید به نیابت از امیرالمومنین هدیه میکنم این صفحه قرآن را، این ختم قرآن را، قرائت این چند آیه قرآن را به رسول الله. این خیلی راهگشاست. این توجه پیغمبر را به سمت شما میآورد، چون در این دستگاه، چیزی گُم نخواهد شد. یک توجه کنید، بی نهایت توجه از آن سمت میآید. عَادَتُکُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِیَّتُکُمُ الْکَرَم [۱۸].
اظهار وفاداری حبیب نزد مسلم بن عقیل
خب! بخش دیگری از زندگی حبیب، آن وقتی است که ملاحظه میکنیم، جناب مسلم بن عقیل را، که به کوفه آمده است. حامل نامه سیدالشهداء صلوات الله و سلامه علیه هست. وقتی میآید در جمعی از شیعیان، خبر میدهد که حسین بن علی، تصمیم گرفتند به کوفه بیایند. شیعیان اشک شوق میریزند.
بعد از صحبتهای مسلم بن عقیل، عابس بن ابی شبیب شاکری، که از شهدای کربلاست، میآید کنار مسلم بن عقیل میایستد. خوب دقت کنید! میفرماید: فإنّی لا اخبرک عن الناس بشیء[۱۹]. من نیامدهام که به تو خبر بدهم، در دلِ این مردم چه میگذرد. من آمدهام از خودم بگویم: فإنّی لا أعلم ما فی أنفسهم، و لکنّی اخبرک عمّا أنا موطّن علیه نفسی[۲۰]. اما آمدم به شما بگویم، من خودم را برای چیزی آماده کردم و آن را در محضر شما عرض کنم. اینجا یک نکتهای هست، این ارتباط روحی، این سنخیت پیدا کردن بین امام و ماموم، خیلی بحث مهمی است.
عابس در کوفه است، سیدالشهداء در مکه. عابس تعبیری که دارد، میگوید: أنا موطّن علیه نفسی[۲۱]. من خودم را توطین نفس کردم، آماده کردم. خودِ حضرت وقتی میخواهند بیایند، خطبهای میخوانند در مکه و میفرمایند: کسانی با من بیایند که مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَه ُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا [۲۲]. هر کس خودش را برای ملاقات با خدا آماده کرده، او با ما بیاید. عبارت را ببینید. عابس همین را در کوفه مطرح میکند، میگوید: أنا موطّنٌ علیه نفسی[۲۳]. من خودم را آماده کردم، برای چی؟ امامش فرمود: عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ[۲۴]. عابس چه میفرماید؟ میفرماید: و اللّه لاجیبنّکم إذا دعوتم[۲۵]. بخوانید مرا، من جواب میدهم. دعوتم کنید، من میآیم. و لأقاتلنّ معکم عدوّکم[۲۶] با دشمنان شما جنگ خواهم کرد و لأضربنّ بسیفی دونکم ابدا [۲۷] شمشیر خواهم زد به اندازهای که حتى ألقى اللّه [۲۸] تا اینکه خدا را ملاقات کنم. چی فرمود اباعبدالله؟ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَه [۲۹]. عابس هم میگوید من شمشیر میزنم حتى ألقى اللّه [۳۰]. اما اینجا کلام عابس، یک کلید رمزی دارد. این خیلی مهم است، خیلی راهگشاست. به مسلم بن عقیل میگوید: لا ارید بذلک إلا ما عند اللّه [۳۱]. فکر نکنی من دنبال مالم، فکر نکنی من دنبال مقامم. من فقط دنبال خدا هستم! لا ارید بذلک إلا ما عند اللّه[۳۲] این اوج اخلاص عابس هست. این را گفت، عمل هم کرد. اینها نکاتی دارد که در بحث عابس باید مطرح شود. آنچه شاهد عرض ماست، اینجاست، کلام او که تمام شد، جناب حبیب بن مظاهر بلند شد. حبیب شروع نکرد مثل عابس حرف زدن، عرض کرد که: «انا والله على ما أَنْتَ عَلَیهِ». خطاب میکند به عابس. میگوید ای عابس! من به آن خدایی که غیر از آن خدا، خدایی نیست قسم میخورم که همه مطالبی که تو گفتی من هم مثل تو هستم.
دو وظیفه ماموم نسبت به امام جامعه
اینجا یک نکاتی هست که لازم است به آن توجه کنیم، اینها راهگشاست.
نکته اول این است که ماموم باید همواره دل امام جامعه و فرستاده او را گرم کند. مسلم بن عقیل فرستاده امام است، عابس اظهار وفاداری کرده، پشت سرش بلافاصله حبیب بن مظاهر میگوید منم همین طور هستم مثل تو. این تجدید بیعت، این اظهار کردن، این دلِ امام جامعه و فرستاده امام جامعه را گرم می کند. چون اگر امت به میدان نیاید، امام قائم، قائد میشود. این یک نکته.
نکته دوم این است که مادامی که وظیفه انسان تقیه نیست، باید حمایتش از امام و رهبر جامعه را علنی کند. این علنی کردن باعث میشود جبهه حق تقویت بشود و دیگر اینکه، دشمن روحیه یاس و ناامیدی پیدا کند. حبیب بن مظاهر این کار را کرد. آن چه در ما فی الضمیر خودش داشت، این را اظهار کرد. خب چرا او کلامی نگفت مثل عابس؟ فقط گفت منم به خدا قسم مثل تو هستم. این هم بسیار مهم است و راهگشا. آن هم این است اگر کسی حرف حقی داشت در دفاع از ولایت، در دفاع از امامت، برای بهبودی وضع جامعه در حوزههای مختلف، ما بیاییم او را تقویت کنیم، حرف او را تقویت کنیم تا حرف او بنشیند در جامعه و الا او یک حرفی زده، ما مشابه او را بزنیم، این اثرگذار نخواهد بود یا اثرش کم خواهد بود. این تعبیری که در فضای مجازی میگویند هشتگ، این همین اثر را دارد. کسی یک حرف حقی میزند، این میگوید من هم حرفم همین است، او هم میگوید من همین را میگویم. در حوزه امر به معروف و نهی از منکر هم همین طور است. کسی نهی از منکر میکند، امر به معروف میکند، آن دیگری میبیند و میگوید حرف من هم همین حرف ایشان بوده، نفر سوم هم همین طور، چهارم هم همین طور، این اثرگذار است. لذا حبیب بن مظاهر در آن جلسه فرمود: «عابس همه آنهایی که تو گفتی، من هم به خدا قسم همین طور هستم.» او تقویت شد، او قوت قلب گرفت که هستند کسانی که این تفکر را برای حمایت از حسین بن علی پیروی میکنند. این هم یک بخش از جریان حبیب بن مظاهر.
حبیب بن مظاهر؛ تابع محض ولایت و امامت
روز ششم محرم بود، لشگرهای عمر بن سعد به هم پیوسته بودند، حبیب بن مظاهر آمد خدمت اباعبدلله، عرض کرد که «نزدیک این کربلایی که الان ما قرار داریم، منطقهای است که طائفه بنی اسد اینجا هستند. آیا به من اجازه میدهی بروم اینها را دعوت کنم تا بیایند تو را یاری کنند؟ شاید یک مقداری از آن ناخوشی که شما دارید با یاری کردن اینها برداشته شود.»
این اجازه را حبیب بن مظاهر روز ششم محرم در کربلا از اباعبدالله گرفت. حضرت به او اجازه دادند. اینجا باید به دو نکته توجه شود. از همین تعبیر “آیا به من اجازه میدهی؟”
نکته اول این است که حبیب بن مظاهر با این که میداند این کاری که میکند، کار درستی است، باز از امام اجازه میگیرد که مبادا برخلاف نظر امام و ولی جامعه حرکتی را انجام بدهد، که این حرکت زوایای پنهانی داشته باشد که او توجه نداشته، لذا میآید اجازه بگیرد. این نکته اول، پس ما باید خودمان را در همه شئون با ولی جامعه تنظیم کنیم.
نکته دوم حکایت از سرسپردگی و تبعیت محض حبیب بن مظاهر میکند چون کسی که میآید به امام عرض میکند “اجازه میدهی؟” یعنی اراده من، خواست من، میل من، فانی در نظر شماست. تبعیت محض! اگر کسی تابع محض نباشد، معنا ندارد اجازه بگیرد. حضرت به او اجازه میدهند. حبیب بن مظاهر حرکت میکند، بین بنی اسد میرود، مطالبی را مطرح میکند که خیلی از معارف در همین مطالبی که مطرح کرده، نهفته است.
چون شب تاسوعا هم هست، امشب باید عزاداری بیشتری کنیم و عرض ارادت بیشتر به ساحت مقدس حسین بن علی و قمر منیر بنی هاشم، اگر عمر و توفیقی داشتیم ان شا الله فردا عرض خواهیم کرد.
[۱] کتاب کافی / جلد ۲ / صفحه ۶۰۳ / حدیث ۴
[۲] کتاب کافی / جلد ۲ / صفحه ۶۰۳ / حدیث ۴
[۳] همان
[۴] سوره مائده / آیه ۸ و…
[۵] همان
[۶] همان
[۷] همان
[۸] سوره مائده / آیه ۸ و…
[۹] سوره توبه / آیه ۱۲۹
[۱۰] همان
[۱۱] همان
[۱۲] همان
[۱۳] همان
[۱۴] همان
[۱۵] همان
[۱۶] سوره ق / آیه ۱۸
[۱۷] همان
[۱۸] کتاب من لایحضره الفقیه / شیخ صدوق / جلد ۲ / صفحه ۶۱۶ / حدیث ۳۲۱۳
[۱۹] کتاب تسلیه المجالس و زینه المجالس / جلد ۲ / صفحه ۱۷۷
[۲۰] همان
[۲۱] همان
[۲۲] کتاب لهوف / صفحه ۱۱۰
[۲۳] کتاب تسلیه المجالس و زینه المجالس / جلد ۲ / صفحه ۱۷۷
[۲۴] کتاب لهوف / صفحه ۱۱۰
[۲۵] کتاب تسلیه المجالس و زینه المجالس / جلد ۲ / صفحه ۱۷۷
[۲۶] همان
[۲۷] همان
[۲۸] همان
[۲۹] کتاب لهوف / صفحه ۱۱۰
[۳۰] کتاب تسلیه المجالس و زینه المجالس / جلد ۲ / صفحه ۱۷۷
[۳۱] همان
[۳۲] همان
منبع: سایت کانون دانش پژوهان نخبه
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ