مقام اصحاب سیدالشهداء علیه السلام/محرم ۱۳۹۹/ جلسه دهم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحَمد للهُ الذی هدانا سُبُلَ السلام و نَهانا عن التِّباع خُطُواتِ الشیطان، والصلاهُ و السلامُ علی اَفضلِ مَن دَعا الی سبیلِ ربِّه بالحکمهِ و الموعظهِ الحسنه، سیدنا و نبینا ابی القاسم المصطفی محمد صلی اله علیه و علی اهل بیته، الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین، واللَعنُ الدائم علی اعدائهم اجمعین مِن الآن الی قیام یوم الدین.

یا بقیه الله، آجرک الله فی مصیبهِ جدِّکَ الحسین صلوات الله و سلامه علیه.

اللهم اجعلنا فی درعک الحصینه التی تجعل فیها من ترید. اللهم اجعل جمیع حضار مجالس عزاء الحسین صلوات الله و سلامه علیه فی درعک الحصینه التی تجعل فیها من ترید. اللهم اجعل جمیع امتنا الاسلامیه فی انحاء العالم فی درعک الحصینه التی تجعل فیها من ترید.

محور بحث ما مقام اصحاب بود. در شب قبل مطالبی را در رابطه با بخشی از کلمات حبیب بن مظاهر خدمت عزیزان عرض کردیم. کلام به اینجا رسید که جناب حبیب بن مظاهر از وجود مقدس سیدالشهداء در روز ششم محرم اجازه گرفتند که بروند نزد طائفه و قوم بنی اسد و از این‌ها دعوت کنند برای یاری اباعبدالله صلوات الله و سلامه علیه. بعضی از آن نکاتی که ایشان مطرح کردند و با اباعبدالله در میان گذاشتند خدمت عزیزان عرض شد.

دعوت دیگران به یاری رهبر جامعه وظیفه است

تعبیری که حبیب بن مظاهر خدمت حضرت داشتند این بود که: «هَاهُنَا حَیٌ‏ مِنْ‏ بَنِی أَسَدٍ بِالْقُرْبِ مِنَّا أَ تَأْذَنُ لِی فِی الْمَصِیرِ إِلَیْهِمْ فَأَدْعُوَهُمْ إِلَى نُصْرَتِکَ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ یَدْفَعَ بِهِمْ عَنْک بعض ما تکره»[۱]‏ عرض کردیم که این کلماتِ حبیب بن مظاهر دارای نکاتی هست. دو نکته را در شب قبل مطرح کردیم دو نکته دیگر باقی مانده. جناب حبیب به حضرت سیدالشهدا صلوات الله و سلامه علیه عرض می‌کند که «فَأَدْعُوَهُمْ إِلَى نُصْرَتِکَ»  از این تعبیر استفاده می­شود که یکی از وظایف مجاهدان راه خدا، یارگیری برای امام و رهبر جامعه است. یعنی در هر فرصتی، در هر شرایطی بروند و یار برای امام و رهبر جامعه پیدا کنند.

این همان کاری بود که شهید بزرگوار، حاج قاسم سلیمانی انجام می‌داد. او چه در افغانستان، چه در یمن، چه در لبنان، چه در فلسطین، چه در سوریه، چه در عراق و همین طور در بلادِ دیگر دنبال این بود که یارانی را برای ولایت پیدا کند تا جبهه حق تقویت گردد در مقابل جبهه باطل. حبیب ین مظاهر همین کار را کرد و امام هم به او اجازه داد. عرض کرد که من بروم این‌ها را دعوت کنم که شما را یاری کنند. یعنی یارگیری برای امام معصوم یا نائب امام معصوم و ولی جامعه. این هم نکته سوم.

آب دریا را اگر نتوان کشید…

نکته چهارم این است که حبیب بن مظاهر خدمت اباعبدالله عرض کرد که «فَعَسَى اللَّهُ أَنْ یَدْفَعَ بِهِمْ عَنْک بعض ما تکره». این طور نگفت که «فَعَسَى اللَّهُ أَنْ یَدْفَعَ بِهِمْ عَنْک البلاء». نگفت من بروم این‌ها را دعوت کنم تا کلا این بلایی که شما بهش ابتلا پیدا کردی از بین برود. او خوش می‌داند که با آمدن تعداد قلیلی از بنی اسد، یک مقداری از ناخوشی‌های اباعبدالله کاسته خواهد شد اما این بلا کاملا دفع نخواهد شد. این را خدمت حضرت اظهار کرد.

این تعبیر به ما یک توجهی می‌دهد که یکی از آفت‌هایی که انسان ها در حرکت های اجتماعی، در حرکت های اقتصادی، در حرکت های سیاسی و نظامی و همین طور در حرکت ها و سیر های معنوی به آن مبتلا هستند، این است که همیشه دنبال ایده‌آل‌ها می­باشند. به قضایا صفر وصد نگاه می کنند. اگر لیوان آبی پر باشد این را می خواهند، اگر نیمه باشد از کنارش رد می شوند. این صفر وصد نگاه کردن از آفت های همه حرکت های انسانی است در حوزه های مختلف.

در حالی که اهل معرفت زیاد این تعبیر را مطرح فرمودند که :

آب دریا اگر نتوان کشید             هم به قدر تشنگی باید چشید[۲]

یکی از اساتید بزرگوار ما می فرمودند که: «یکی از وسوسه های شیطانی همین است که وقتی انسان حرکت الهی و قرب معنوی را آغاز می‌کند، می‌گوید که تو مرد این کار و این راه نیستی و به این کمالات بلند دست پیدا نخواهی کرد». ایشان می فرمودند که: «باید همانجا وقتی این وسوسه ها پیش می آید، انسان بگوید که اینها را من میدانم اما یک قطره از این شهد شیرین را نوشیدن و کام دل را با این معارف آشنا کردن بهتر از هیچ است یک قطره اش هم برای انسان یک قطره است».

 بنده یک روز خدمت استاد بزرگوارمان مرحوم آیت الله  پهلوانی عرض کردم که این ازدواج های دانشجویی که شکل می گیرد یک آفت هایی هم دارد. در خود این مراسم ها و این ها یک آفت هایی هم دیده می شود. نظر شما چیست؟ فرمودند «بله، این آفت ها هست اما همین که یک جوانی ازدواج می کند و بستر گناه کردن برای او جمع می شود، همین که یک گناه روی این کره خاکی کم بشود خیلی ارزش دارد.» پس ما در این حرکت ها اگر بخواهیم ایده­آل نگر باشیم، بله ایده آل آن هدف است اما آیا به ایده آل می رسیم یا نه؟ بعضی ها می گویند اگر برسیم حرکت را آغاز می کنیم اگر نرسیم بی فایده است. اینطور نیست!

لذا حبیب بن مظاهر اگر می خواست ایده آل نگر باشد، نباید به سراغ بنی اسد می رفت، چون همه این‌ها هم که بیایند -حالا تعبیرش خواهد آمد در روز ششم محرم- چون بعدش هم سپاه دشمن باز اضافه شد حبیب می گویدکه الان که ششم محرم هست ۲۲ هزار نفر حسین بن علی را محاصره کردند. خب! می داند یک قوم محدودی اگر بیایند یک مقدار این زمان جنگ طول می کشد، ولی آخرش همه به شهادت می رسند و حبیب هم همین را اظهار کرده. این یک درسی است برای همه ما.

لذا اگر نیمه شب انسان بلند شد، نگوید حالا ۱۱ رکعت نماز شب نمی توانم بخوانم پس ولش کن. نه! یک رکعت نماز وتر که می­توانی بخوانی همین را بخوان. نگوید ۱۰۰ صلوات نمیتوانم، یک صلوات را که می‌توانی انجام بدهی، یک صلوات بفرست، یک استغفار کن، یک آیه قرآن، پس اگر چیزی را انسان به تمامه درک نمی کند، نباید او را به کلی ترک کند. این هم نکته دیگری که از این کلمات حبیب بن مظاهر بدست می آید.

اسرار دعوت حبیب از بنی اسد برای یاری امام

خب! بعد جناب حبیب بن مظاهر وقتی شبانه حرکت می کند و به بنی اسد می‌رسد به یکدیگر سلام می کنند، خودش را معرفی می‌کند. آنها هم می‌گویند پسرعمو خواسته ات چیست؟ خیلی کلمات مهمی را حبیب بن مظاهر با بنی اسد در میان گذاشته، خوب دقت کنید برادران و خواهران خیلی راهگشاست. حبیب بن مظاهر می فرماید : «إِنِّی قَدْ أَتَیْتُکُمْ بِخَیْرِ مَا أَتَى بِهِ وَافِدٌ إِلَى قَوْم‏»[۳] من آمده ام پیش شما. یک چیزی را منِ مهمان برای شما که میزبان هستید، آورده ام که بهترین چیزی است که یک مهمان برای میزبان خودش می برد، یعنی بالاترین تحفه های که یک مهمان در اختیار میزبان قرار می دهد، من آن را برای شما آوردم. حالا این که تعبیر می کند به  «بِخَیْرِ مَا أَتَى» اسراری دارد که حالا عرض خواهم کرد.                               

«أَتَیْتُکُمْ أَدْعُوکُمْ إِلَى نَصْرِ ابْنِ بِنْتِ نَبِیِّکُم فَإِنَّهُ فِی عِصَابَهٍ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ رَجُلٍ لَنْ یَخْذُلُوهُ وَ لَنْ یُسَلِّمُوهُ أَبَدا‏»[۴] حالا آن خیر این است می گوید من آمدم شما را دعوت کنم تحفه من این است که هیچ مهمانی چنین تحفه ای را برای میزبان نمی برد. آن چیست؟ دعوت به یاری امام.

او الان دورش را در خاک کربلا، عده ای از یارانش گرفتند که یک نفر از این‌ها، مطابق هزار آدم خوب هست. هر کدامشان، این‌ها اباعبدالله را خوار نمی کنند، تنها نمی گذارند، تسلیم نمی کنند، تا کی؟  تا وقتی که یکی از این ها چشمش می بیند حسین بن علی را تسلیم نخواهند کرد. بعد می گوید : «و هذا عمر بن‏ سعد قد أحاط به‏»[۵] عمر سعد هم حسین بن علی را احاطه کرده با ۲۲ هزار نفر.

این تعبیرات نکاتی دارد. نکته اول این است که جناب حبیب بن مظاهر ابتدا این گونه آغاز نکرد کلامش را که بگوید                                                       بگویند خواسته‌ات چیست و او هم بلافاصله بگوید پسر پیغمبر را یاری کنید. نه! یک چیزی قبلش گفت و آن این بود که من یک تحفه ای برای شما آوردم که بهترین تحفه ای است که یک مهمان برای میزبان می برد. یعنی فکر نکنید که شما منت دارید آن کسی که آمده شما را دعوت به یاری امام می کند او بر شما منت دارد. فکر کنیم که ما آمدیم یک کاری کردیم، یک کمکی کردیم، یه شمشیری زدیم، منتی بگذاریم. نه! اینکه شما در این دستگاه راه پیدا کنید، دعوت بشوید برای یاری امام، این منت دارد. حالا سِرِّش چیست که منت دارد؟ دو نکته دارد که خود حبیب به آن اشاره خواهد کرد که بعد عرض خواهیم کرد اگر عمری باشد و توفیقی.

توصیف حبیب از یاران سیدالشهداء

نکته دیگر، حبیب بن مظاهر اصحاب سیدالشهداء را برای قوم بنی اسد معرفی می کند و دو ویژگی از اینها یاد می کند.

ویژگی اول می فرماید : «الرَّجُلُ مِنْهُمْ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ رَجُلٍ، یکی از اصحاب سیدالشهداء» نه به اندازه هزار مرد بلکه بهتر از هزار مرد خوب است. این یک ویژگی که حبیب ازش پرده برداری کرده.

ویژگی دوم این است که این‌ها آن چنان به اباعبدالله و امامشان وفا دارند که تا وقتی یک نفر از آنها چشمش می بیند نه امام را تنها می­گذارد نه امام را تسلیم می کند «لَنْ یَخْذُلُوهُ وَ لَنْ یُسَلِّمُوهُ أَبَدا».

این دو توصیف برای همه ما درس­آموز است که تا کجا با امام و رهبر جامعه باید بمانیم. تا کجا باید مدافع او باشیم. در صف چه کسانی قرار گیریم. چون حبیب وقتی بنی اسد را دعوت می کند که بیایید به یاری اباعبدالله، دور او را یک اصحابی گرفتند که این اوصاف را دارند، یعنی بیایید به اینها ملحق بشوید. ما باید حساب خودمان را صاف کنیم که کجا قرار داریم؟ در چه صفی هستیم؟ صف خودمان را باید معلوم کنیم، صف مدافعان ولایت، صف مدافعان حق. تا کجا؟ تا شهادت! این هم درسی است که حبیب بن مظاهر به ما می دهد.

خودبینی؛ بزرگترین مانع نصیحت‌پذیری

بعد حبیب می فرماید : «وَ أَنْتُمْ قَوْمِی وَ عَشِیرَتِی‏»[۶] خب! من آمدم اینها را گفتم. از چه باب بود اینها؟ از باب نصیحت بود. برادران، خواهرانِ بزرگوار اهل نصیحت باشید. آنهایی که نصیحت پذیر بودند، عروج پیدا کردند، رستگار شدند، به مقام قرب راه پیدا کردند. کسانی که اهل نصیحت پذیری نیستند، باید این مانع را برطرف کنند، مانع چیست؟ حجاب علیت، حجاب خودیت، حجاب خود بینی، حب نفس. اینها نمی گذارد که انسان اشکالات خودش را، مشکلات خودش را، بهش پی ببرد و از راهنمایی راهنمایانِ حقیقی و هدایت های آن ها بهره برداری کند.

حبیب بن مظاهر آمده می گوید من آمده ام شما را نصیحت کنم. نصیحت یعنی خیرخواهی. می گوید شما قوم من هستید عشیره من هستید خب حقی به گردن من دارید «وَ قَدْ أَتَیْتُکُمْ بِهَذِهِ النَّصِیحَه»[۷] من آمده ام نصیحتی را به شما کنم، خیرخواهی کنم.

«فَأَطِیعُونِی الْیَوْمَ فِی نُصْرَتِه‏»[۸] این نصیحتی که من کردم، این را همین امروز اطاعت کنید، فرصت را از دست ندهید. یکی از ویژگی­های اباعبدالله، اصحاب اباعبدالله صلوات الله علیهم این بود که تصمیم بهنگام داشتند، فرصت را از دست ندادند. چون گاهی انسان مثل توابین بعدا پشیمان می شود و آن اثر را دیگر نخواهد داشت.

دعوت به یاری امام؛ بهترین تحفه حبیب برای بنی اسد

«فَأَطِیعُونِی الْیَوْمَ فِی نُصْرَتِه‏»[۹] امروز تصمیم بگیرید بیایید اباعبدالله را یاری کنید. اینجا حبیب بن مظاهر دو نکته را که از اسرار این که من برای شما بهترین تحفه را آوردم اینجا ازش پرده برداری می کند. آن چیست؟ چرا این تحفه که بیایید امام را یاری کنید بالاترین تحفه ایست که یک مهمان برای میزبان می برد؟

می فرماید : «تَنَالُوا بِهَا شَرَفَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَه»[۱۰] که اگر الان بیایید حسین بن علی را یاری کنید، به شرافت و مجد و بزرگی در عالم آخرت راه پیدا می کنید. یعنی تمام تحفه های این عالم تحفه های فناپذیر است، از بین می رود. من یک تحفه ای برای شما آوردم که این تحفه شرفِ عالم آخرت را در پی دارد. شهدا شرف عالم آخرت را دارند. این شرافتی که شما در عالم دنیا می بینید نسبت به شهدا، این یک ذره ای از جلوات شرافت شهدای عزیز ما در عالم آخرت است، که در این عالم جلوه می کند. این که اینها چه شرافتی دارند، چه جایگاهی دارند، باید برود به آن عالم ببیند. این یک نکته.

نکته دیگر این که حبیب می گوید، اگر شما حسین بن علی را یاری کنید بعد خالصانه به شهادت برسید، صبوری پیشه کنید، میدانید کجا خواهید رفت؟ کجا قرار می گیرید؟ قسم جلاله می خورد، یعنی حبیب بن مظاهر تضمین می کند می گوید : «فَإِنِّی أُقْسِمُ بِاللَّهِ لَا یُقْتَلُ أَحَدٌ مِنْکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ مَعَ ابْنِ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَابِراً مُحْتَسِباً إِلَّا کَانَ رَفِیقاً لِمُحَمَّدٍ ص فِی عِلِّیِّین‏»[۱۱] من به خدا قسم می خورم، هرکدام از شماها در رکاب حسین بن علی خالصا به شهادت برسید می‌دانید جای شما کجاست؟ بخاطر این گفتم بهترین تحفه را برای شما آوردم خوب دقت کنید! «إِلَّا کَانَ رَفِیقاً لِمُحَمَّدٍ ص فِی عِلِّیِّین» در آن بالاترین جایگاهی که پیغمبر در عالم آخرت  قرار دارد، شما می شوید همراه و رفیق پیغمبر.

شما در نماز میت وقتی جنازه را جلویتان گذاشتند بعد از تکبیر چهارم می گویید : «وَ اجْعَلْهُ مِنْ‏ رُفَقَاءِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‏ مُحَمَّد»[۱۲] این میت را رفیق پیغمبر و آلش قرار بده، اما هیچ تضمینی نیست فقط دعاست قید «فِی عِلِّیِّین» هم ندارد. حبیب بن مظاهر تضمین می کند، یعنی یاری امام جامعه، یاری ولی جامعه، یک چنین آثار و برکاتی دارد.

 حالا مطالب دیگری هم هست که اگر عمری باقی باشد فردا شب عرض خواهم کرد.

[۱] کتاب بحارالانوار / جلد ۴۴ / صفحه ۳۸۶

[۲] کتاب مثنوی معنوی / دفتر ششم / بخش ۱

[۳] همان

[۴] همان

[۵] همان

[۶] همان

[۷] همان

[۸] همان

[۹] همان

[۱۰] همان

[۱۱] همان

[۱۲] تهذیب الاحکام / جلد ۶ / صفحه ۱۱۷


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ

ممکن است شما دوست داشته باشید