سلسله جلسات ماه رمضان، شرح کلمات عرفانی آیت الله پهلوانی؛ جلسه بیست و هفتم (آخر)

 بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الذی هدانا سبل السلام و نهانا عن اتباع خطوات الشیطان و الصلاه و السلام علی افضل من دعا الی سبیل ربه بالحکمه و الموعظه الحسنه سیدنا ونبینا ابی القاسم المصطفی محمّد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.
الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلقه بعز قدسک الهی واجعلنی ممن نادیته فاجابک و لاحظته فصعق لجلالک فناجیته سرا و عمل لک جهرا.
بحث ما پیرامون کلمات فقیه عارف مرحوم آیت الله پهلوانی بود که در کتاب “عید وصال” جمع آوری شده و عرض کردیم که در ضمن شرح این کلمات به تبیین مکتب سلوکی این فقیه عارف هم خواهیم پرداخت. در این رابطه مطالبی را خدمت عزیزان عرض کردیم. پس از آن به موضوع “مسجد” رسیدیم.
کلمات این بزرگوار را مطرح کردیم و کلام به اینجا رسید که مسجد یک آبادی ظاهری دارد و یک آبادی باطنی. و آبادی ظاهری مقدمه‌ای است برای آبادی باطنی. که در این رابطه هم آیاتی مطرح شد و هم روایاتی را عرض کردیم.
مسجد، محل زیارت عاشق و معشوق
حالا باید وارد این بحث شویم که در بین عرفا مثل امام راحل‌ رضوان الله تعالی علیه، مثل مرحوم علامه طباطبائی، مثل مرحوم آیت الله پهلوانی، مثل جناب خواجه حافظ شیرازی، کلماتی در رابطه با مسجد دیده می‌شود؛ که بعضی‌ها (اگر خوشبین باشیم) از روی ناآگاهی، تصورشان این است که این بزرگواران از مسجد خسته شده‌اند و ضمن اینکه دارند جایگاه مسجد را تضعیف می‌کنند، در نقطه مقابل دارند جایگاه خرابات و صومعه و باده نشینی و دیر و اینها را تقویت می‌کنند! در حالی که همه این تعبیرات، ناظر به همان جنبه آبادانی باطنی مسجد است که انسان در این عبادت ظاهری قشری در خانه خدا توقف نکند و از آن عبادت لبّی و حقیقی بازبماند.
من در این رابطه به طور اجمال، چون شب آخر جلسه مان هست، ( شاید این بحث تقریبا حدود سه، چهار جلسه زمان ببرد) این را خیلی فشرده عرض خواهم کرد. قبل از اینکه ابیاتی از دیوان حافظ را عرض کنم، این را بگویم. مرحوم آیت الله پهلوانی رضوان الله تعالی علیه در شرح دیوان حافظ‌شان یعنی کتاب “جمال آفتاب” روایتی را از کتاب “من لا یحضر الفقیه” نقل کرده. آدم‌های منصف باید اینها را کنار هم بگذارند و بعد به جمع بندی برسند. روایت، خیلی روایت مهمی است.
روایت این طور است: “ان فی التَّوراهِ مَکتوباً” در تورات، [آن تورات تحریف نشده] این نوشته شده “أنّ بُیُوتِی فی الأرضِ المَساجِدُ” خانه‌های من در روی زمین، پرستشگاه‌های من است “فَطُوبى لِعَبدٍ تَطَهَّرَ فی بَیتِهِ” خوشا به حال آن کسی که در خانه خودش تطهیر کند، مثلا وضو بگیرد. (حالا تعبیر را ببینید) “ثُمَّ زارَنی فی بَیتی” بعد من پروردگار را، در خانه خودم زیارت کند. پس مسجد می‌شود محل زیارت عاشق با معشوق. مسجد می‌شود زیارتگاه الهی.
ثُمَّ زارَنی فی بَیتی” پس ما نباید به در و دیوار و ظاهر مسجد نگاه کنیم، بلکه باید به آن نور ملکوت مسجد توجه کنیم. باید به این مسئله توجه داشته باشیم که در این مسجد چه  اتفاق مهمی می‌افتد! و به تعبیر روشن‌تر، مسجد جایی است که سالک، به وصال محبوبش راه پیدا می‌کند. “ثُمَّ زارَنی فی بَیتی
در مورد این زیارتی که بین بنده و مولا صورت می‌گیرد، در ادامه روایت می‌فرماید: “ألا إنّ على المَزُورِ کَرامَهَ الزائرِ” بر کسی که زیارت می‌شود، لازم است که زیارت کننده را مورد اکرام قرار دهد. یعنی کسی که به خانه خدا می‌آید، در مسجد حضور پیدا می‌کند، علاوه بر آن زیارت، مورد اکرام ذات اقدس حضرت احدیّت قرار می‌گیرد. آیا این چیز کمی است؟
مرحوم آیت الله پهلوانی تا اینجا نقل کردند اما این روایت ادامه‌ای هم دارد، که آن هم قابل توجه است:
أَلَا بَشِّرِ الْمَشَّاءِینَ فِی الظُّلُمَاتِ إِلَی الْمَسَاجِدِ” بشارت باد بر آن کسانی که در تاریکی شب به سمت مساجد می‌روند (که منظور از این تاریکی یا نماز مغرب است یا عشاء یا همان نماز صبح) “بِالنُّورِ السَّاطِعِ یوْمَ الْقِیامَهِ” اینها در روز قیامت، از چهره‌هایشان یک نور خاصی ساطع می شود. حالا اینها یعنی چه؟ اینها یعنی تقویت مسجد یا تضعیف مسجد؟!
غرض ز مسجد و میخانه‌ام وصال شماست
پس وقتی امام فرمودند: “من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم” یعنی چه؟
یعنی من از اینکه اکتفا کنم به همین عبادات ظاهری، من از این بیزارم! من نباید توقف کنم. باید به آن حقیقت راه پیدا کنم.
یعنی عبادت قشری را دارند؛ (چون بعضی‌ها به انحراف رفته‌اند، می‌گویند: قشری را بگذار کنار، بچسب به آن لبّ!) اما انسان نباید در قشر متوقف شود.
این نماز ظاهری را دارد، اما از این نماز ظاهری باید به عبودیت و عبادت لبّی برسد. به حقیقت “ایّاکَ نَعْبُدُ” راه پیدا کند. پس میخانه و میکده و خرابات سالک، همین مسجد است که در عبادات قشری متوقف نشود و به این لبّ حقیقت راه پیدا کند. لذا خواجه می‌گوید:
غرض ز مسجد و میخانه‌ام وصال شماست
جز این خیال ندارم خدا گواه من است
غرض چیست؟ وصال است. وصال کجا بدست می‌آید؟ “ثُمَّ زارَنی فی بَیتی“.
در یک جای دیگر می‌فرماید:
همه کس طالب یارند چه هوشیار و چه مست،
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
من به این خانه ظاهری هم که می آیم، دنبال یارم هستم؛ حتی آنهایی هم که توجه ندارند، دنبال یار هستند. لذا اهل معرفت می‌گویند اینجا غفلت است، نمی‌گویند جهل است. غفلت یعنی انسان چیزی را می‌داند، اما توجه به این دانسته خودش ندارد. این را غفلت گویند. تا به او می گویند، متوجه می‌شود و می‌گوید این را که من می‌دانستم! همه کسانی که به مسجد می‌آیند، طالب یار هستند، حالا بدانند یا ندانند. یکی توجه به این توجه دارد، یکی ندارد. اهل معرفت می‌گویند: “علم به علم”. تنبیه می‌کنند که انسان علم به علمش پیدا کند. در یک جای دیگر می‌فرماید: “من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم،
اینم از روز ازل حاصل فرجام افتاد”
اشاره می‌کند به همان عهد الست.
لزوم عدم توقّف در عبادات قشری محض
مرحوم آیت الله پهلوانی مطالب مفصّلی دارند. من چون وقتم ضیق هست مطلب را فشرده کرده‌ام و چکیده آن را از چند جلد کتاب‌های ایشان در “شرح دیوان حافظ” خدمتتان عرض می‌کنم.
ایشان می‌فرمایند: “خدا گواه است که مقصودم از حضور در اماکن شریفه و مجالس ذکر و انس جز وصال محبوب نمی‌باشد؛ چرا که خواست خدا از رفتن بندگان به مساجد و به جا آوردن عبادت در آنجا همین بوده است، که خود فرموده:
أَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ
[این هم آیه قرآن] خالصانه خدا را بخوانید و بندگی کنید و عالم و جاهل، عارف و عامی، بلکه همه ذرات عالم، دانسته و ندانسته، او را می‌جویند و به او عشق می‌ورزند. ولی اهل غفلت، توجه به این توجه ندارند. کسانی که در مسجد هستند یا کنیسه، به فطرت توحیدی خلق شده‌اند. [حتی کسی هم که در کنیسه هست، او هم خدا را می‌خواهد. فطرتش دنبال خداست. به فطرت توحیدی خلق شده] و او را می‌طلبند و همگی متوجه حق سبحانه می‌باشند. لذا خواجه حافظ از توقف در عبادات قشری محض، [خوب عبارات را دقت کنید! این واژه‌ها خیلی مهم است] از توقف در عبادات قشری محض، دست می‌کشد. [نه اینکه از عبادت دست بکشد نه، از توقف در عبادت قشری محض دست می‌کشد] و به عبادات لبّی با اخلاص روی می‌آورد و می‌گوید آن زمان که خواجه با صومعه نشینان و مسجدیان قشری می‌نشست، گذشت. و امروز کار او با جمال و تجلیات اسماء و صفاتی و آب حیات از لب جانان گرفتن می‌باشد که حاصل فرجام ازلی اوست. پس فرصت کوتاه است و درنگ جایز نیست و باید از مسجد به خرابات رسید و از عبادات قشری ظاهری به عبادات خالصانه لبّی راه پیدا نمود که خواجه خود فرموده
گر ز مسجد به خرابات شدم عیب مکن
مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد
این نگاه مرحوم آیت الله پهلوانی رضوان الله تعالی علیه به شعر حافظ.
امام خمینی(ره): خودم در اختیار خودم نیستم!
خب حالا در ایّام سالگرد رحلت امام رضوان الله تعالی علیه هم هستیم. بدانید که ما همه این جلسات را مدیون امام هستیم. خیلی امام به گردن ما حق دارند. آن وقت یک مشت آدم‌های نفهم، می‌گویند امام چطوری می‌تواند جواب این خون‌ها را بدهد!؟ تمام این شهدایی که به مقام عندیّت “عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ” رسیده‌اند، همه این ها مدیون هدایت‌های امام هستند. حالا اینها برمی‌دارند قضیّه را برعکس می‌کنند! اصلاً نمی‌شناسند امام که بوده؟ چه جایگاهی داشته؟ چه عظمتی داشته؟
من این را یک بار عرض کرده ام، در برنامه‌ام نبود این را بگویم، اما چون مطلب مهمی است مجدّد عرض می‌کنم. عارف بزرگوار مرحوم آیت الله بهاءالدّینی در تابستان روی پشت بام می‌آمدند و نماز می‌خواندند. تعداد محدودی شاید مثلاً ده ، بیست نفر در این نماز شرکت می‌کردند. در یکی از نمازها وقتی همه رفتند، بنده بودم و یک طلبه‌ای (که تردید دارم پاکستانی بود یا هندی) نشسته بودیم. عرض کردیم که آن جریان ولایت تکوینی امام چه بوده؟
از زبان خودتان می‌خواهیم بشنویم. ایشان فرمودند:
« من یک روز به امام عرض کردم که این حرکت شما الهی است، امّا نفوس آمادگی ندارد!
امام فرمودند: “آقای بهاءالدّینی همه چیز در اختیار من است، خودم در اختیار خودم نیستم!”
ما خیلی تعجب کردیم!! ولی بعدها فهمیدیم که مطلب همین طور است که امام فرمودند. همه چیز در دستشان بود.» خب این را امام همین طوری بدست نیاورده است.
خدا رحمت کند مرحوم آیت الله آقا سید ابوالفضل خوانساری را. آن کسی که امام می‌فرماید: “گاهی هم بعضی‌ها بودند در درس فصوص آقای شاه آبادی شرکت می‌کردند” منظورشان همین آقای خوانساری بوده. ایشان می‌فرمودند:
“امام جوان بود. من از حجره بیرون آمدم، دیدم ایشان در آن زمستان سرد قم، آمده کنار حوض مدرسه فیضیه، حوض به شدت یخ زده بود، یخ قطوری بود. دیدم امام آستینش را بالا زده، و با آرنج همین طور دارد روی این یخ می‌کوبد تا یخ را بشکند و بتواند وضو بگیرد برای نماز شبش! یخ را شکست، وضویش را گرفت، رفت یک گوشه‌ای ایستاد نمازش را خواند.” این مربوط به دوران مجردی امام است. آن پشتوانه معنوی، این آدم را در اختیار ما قرار می‌دهد که از انوار و برکاتش نه فقط من، نه فقط شما، نه فقط ایران، بلکه دنیا دارد بهره می‌برد. اولیای الهی دعایش می‌کنند. عرشی‌ها او را دعا می‌کنند.
“من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم” به چه معناست؟
حالا نگاه امام به مسجد را ببینید که توقف در عبادت قشری را پس می‌زند، و توجه می‌دهد به عبادات لبّی و بعد آن توصیه‌های ایشان در رابطه با مسجد. در یک جا می‌فرمایند:
مسجد و صومعه و بتکده و دیر و کنیس
هر کجا می‌گذری یاد دل آرای من است
در یکجای دیگر می‌فرمایند:
غم دلدار فکنده است به جانم شرری
که به جان آمدم و شهره بازار شدم
در میخانه گشایید به رویم شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم
یعنی وقتی آدم در عبادت قشری بماند و عروجی نداشته باشد، این زبان حالش می‌شود. در یکجا می‌فرمایند:
جان در هوای دیدن رخسار ماه توست
در مسجد و کنیسه نشستن بهانه است
پس مسجد ظاهری، باید ما را به یاد دل آرا برساند. آن آبادی باطنی مسجد که می‌گوییم این است. باید در درون بنده عشق به حضرت حق را شعله ور کند. عشق هست، اما این باید شعله ور شود. مانعش باید برداشته شود. باید به تدریج تعلقات انسان را بکاهد. حبّ شهرت و مسند و محراب را از جان انسان بکند و انسان را از حبّ اینها بیزار کند و کمال انقطاع را نصیب انسان کند. این می‌شود آن نورانیّت مسجد. این می‌شود آبادانی مسجد.
مسجد باید برای انقلاب کادر بسازد
خب این امامی که اینطور صحبت می‌کنند، ببینید به ماها چه توجهاتی می‌دهند. این سندش بیان امام است که الان همه گرفتاری‌هایی که ما داریم، از این مسئله است. همه گرفتاری‌ها! اگر در انتخابات‌ها درست انتخاب نمی‌کنیم، اگر مسئولینی سر کار می‌آیند که بر خلاف مسیر امام عمل می‌کنند، همه از این است که ما از مسجد غافل شدیم.
مسجد باید برای انقلاب کادر بسازد.
مسجد است که باید روشنگری داشته باشد. مساجد اگر پر باشد، اگر آگاهی بخشی در آن باشد، اگر در طراز انقلاب باشد، ما دیگر نگرانی نداریم. اینها کلمات امام است. من بعضی از اینها را عرض می‌کنم. من در کل صحیفه، کلمات امام را در باب مسجد نگاه کردم، بعضی‌هایش را گلچین کردم. البته همه آن ها گل است، منتها به خاطر ضیق وقت، بعضی از آنها را عرض می‌کنم.
در یکجا می‌فرمایند: “لازم است به مومنین و مسلمانان تذکر دهیم در مساجد جهت انجام فرائض دینی و شعائر مذهبی، اجتماعات‌شان را زیادتر و منظم‌تر کنند.” اینها مطالبات امام است.
ما نباید بگوییم که حالا سالگرد امام است و یک مجلس و برنامه ای بگیریم و بس! نه، حرف امام را باید عمل کنیم. سالگرد امام یک بهانه‌ای است که ما توجه پیدا کنیم به مطالبات امام. در یکجای دیگر می‌فرمایند:
مساجد را برای تبلیغ اسلام و حرکت اسلامی و برای قطع ایادی شرک و کفر و تایید مستضعفین در مقابل مستکبرین قرار بدهید.
مسجد باید این طور باشد. نه اینکه انسان اکتفا کند به نماز تنها. محرابش باید محل حرب باشد؛ هم با دشمن درون، هم با دشمن بیرون.
رئیس جمهور روحانی، قدرت اسلام را نشکنید!
در یکجای دیگر امام به روشنفکران می‌گویند: “من نصیحت می‌کنم که مسیر خودتان را از اسلام جدا نکنید. مسیر خودتان را از روحانیت جدا نکنید. این قدرت روحانیت که یک قدرت الهی است، از دست ندهید. اگر این قدرت از دست برود شما هیچ خواهید بود. این قدرت روحانی است که مردم را به کوچه‌ها می‌کشد. [خب یک نمونه آن این امام جمعه شهید مظلوم کازرون. این تشییع جنازه با عظمت. واقعاً این چه قدرتی است؟ یک عالم شهری از دنیا می‌رود نه حالا فقط چون شهادت است اینطور باشد، این همه علمایی که در بلاد هستند، تشییع‌شان را تلویزیون نشان می‌دهد یا بعضی ها را ما حضور پیدا کردیم.] این قدرت اسلام است که از حلقوم روحانیت بیرون می‌آید. اینها را نشکنید. [الان طرح دشمن همین است که بشکند. یک آقایی می‌آید در مسند ریاست جمهوری با لباس روحانیت قرار می‌گیرد. نه ناکارآمد، بلکه با تصمیمات غلطی دارد یک بخش زیادی از جامعه را به فقر می‌کشاند! که حالا من نمونه‌هایی را سراغ دارم. یکی از اساتید دانشگاه همین اخیرا مصاحبه‌اش را خواندم. گفته قبل از اینکه دلار این وضعیت را پیدا کند با بعدش، من الان دو برابر قبل دارم کار می‌کنم، تدریس گرفتم تا بتوانم زندگی‌ام را اداره کنم! حالا وای به آن کسانی که در آن جایگاه نیستند و شغلی ندارند. آن وقت این را می‌گذارند به حساب کل روحانیت] اینها را نشکنید. خدایا تو می‌دانی که من برای اینکه معمم هستم از روحانیت طرفداری نمی‌کنم، برای اینکه این قشرند که می‌توانند ملت را نجات دهند. این قشرند که مردم آنها را می‌خواهند. این مساجد است که این بساط را درست کرد.”
مسجدها را حفظ کنید تا این نهضت به ثمر برسد
امام در ادامه میفرمایند: ” این مساجد است که این نهضت را درست کرد. در عهد رسول الله و بعد از آن هم تا مدت‌ها مسجد مرکز اجتماع سیاسی بود. مرکز تجییش جیوش بود. محراب یعنی مکان حرب، مکان جنگ؛ هم جنگ با شیطان و هم جنگ با طاغوت. از محراب‌ها باید جنگ پیدا بشود. چنان که پیشتر از محراب‌ها پیدا می‌شد. از مسجدها پیدا می‌شد.
[ببینید! دقت کنید!] ای ملت مسجدهای خودتان را حفظ کنید. ای روشنفکران مسجدها را حفظ کنید. روشنفکر غربی نباشید. روشنفکر وارداتی نباشید. [ببینید امام روشنفکری را نمی‌کوبد؛ بلکه روشنفکری غربی و وارداتی را می‌کوبد.] ای حقوقدان‌ها مسجدها را حفظ کنید. بروید به مسجد. این مسجدها را حفظ کنید تا این نهضت به ثمر برسد. [امام می‌فرماید به ثمر رسیدن نهضت با حفظ مسجد می‌شود.] تا مملکت شما نجات پیدا کند خداوند ان شاء الله این مسجدها را برای ما حفظ کند. خداوند ان شاء الله روحانیون را برای ما حفظ کند. خداوند ان شاء الله مخالفین را هدایت کند. خداوند ان شاء الله ملت ما را سعادتمند کند.” اینها دعاهای امام است.
در یک جای دیگر امام می‌فرماید: “این مساجد را باید مسلمانان پر کنند از جمعیت. این سنگرهای اسلام را پر کنند از جمعیت‌ها و در آنجا مسائل روز را بگویند و فریاد کنند. الان ما احتیاج به الله اکبر داریم تا آن وقتی که آن مردک بود. الان احتیاج ما بیشتر است. الان ما به اجتماعات بیشتر احتیاج داریم. حربه دست شماست. اگر بتوانید نگه بدارید آن را. شما همه چیز دارید.”
در یکجای دیگر می‌فرماید: “این اجتماعات مساجد را زیاد کنید مردم را دعوت کنید به مساجد” یعنی چه؟ یعنی فقط خودت نیا به مسجد. الان در این مسجد دویست نفر می‌آیند، نماز می‌خوانند. هر کدام تصمیم بگیرند یک نفر را امسال مسجدی کنند. خب جمعیت می‌شود چهارصد تا. در یک جا می‌فرمایند: “مسجد مرکز تبلیغ است. در صدر اسلام از همین مسجدها، جیش‌ها، ارتش‌ها راه می‌افتاده. مرکز تبلیغ احکام سیاسی اسلام بوده مسجد. هر وقت یک گرفتاری پیدا می‌شد، صدا می‌کردند که الصلاه بالجماعه. اجتماع می‌کردند آن گرفتاری را حل می‌کردند. این صحبت‌ها را می‌کردند. مسجد مرکز اجتماع سیاسی است.”
امام خمینی(ره): اینها از مسجد می‌ترسند!
در یکجا می‌فرمایند: “ما با ذکر خدا، با اسم خدا پیش بردیم [ببینید این برنامه‌هایی که متاسفانه چیدند برای ماها، یک چیزهایی را پررنگ کردند، مساجد را کم رنگ کردند] و نماز بالاترین ذکر خداست [یعنی این انقلاب به برکت نماز است، به برکت مسجد است، به برکت یاد خداست.] اگر در نماز کوتاهی بشود، هر کس بگوید من خودم تنهایی می‌روم در خانه‌ام می‌خوانم، خیر نماز را در جماعت بخوانید. اجتماع باید باشد. مساجد را پر کنید. اینها از مساجد می‌ترسند. اینها بیخ گوش شما می‌گویند که این آخوند، از او کاری نمی‌آید. مسجد می‌روید چه کنید؟! خودمان می‌رویم فلان جا نماز می‌خوانیم. نماز نمی‌خواهند بخوانند، می‌خواهند نماز را بشکنند. نماز می‌خوانند با این نمازهایی که در مسجدها می‌روند و نمی‌گذارند که مسلمانان نماز درست خودشان را بخوانند. با این نمازها می‌خواهند نماز را بشکنند. اینها از مسجد می‌ترسند. من تکلیفم را باید ادا کنم. به شما بگویم. شما دانشگاهی‌ها، شما دانشجوها، همه‌تان مساجد را بروید پر کنید. [امروز یکی از خسارتهای ما همین مساجد دانشگاه است. یک دانشگاه بیست هزار تا سی هزار تا دانشجو دارد، چقدر در نمازها حضور پیدا می‌کنند؟!] سنگر است اینجا. سنگرها را باید پر کرد. این مساجد باید مرکز تربیت صحیح باشد. اشخاصی که در مسجد می‌روند باید تربیت شوند به تربیت‌های اسلامی. مساجد را خالی نگذارید. آنهایی که می‌خواهند نقشه بکشند و شما را دور کنند از مساجد، دور کنند از مراکز تعلیم و تربیت، آنها دشمن‌های شما هستند.”
امام(ره): اگر مسجد قوی بود، ترس از آمریکا نداشته باشید
باز هم هست مطالب دیگر هست. من یکی از آن را عرض می‌کنم. این مربوط به ماه رمضان است. در ماه رمضان شما با مسجد انس گرفته‌اید. نگذارید در آن وقفه ایجاد شود. یک وقت کار اضطراری دارید، واقعا انسان بینی و بین الله نمی‌تواند، آن یک بحث دیگر است. امام می‌فرمایند:
“ماه مبارک رمضان و بعد از ماه مبارک رمضان هم مسجدها را آباد کنید. [ببینید تعبیر دارد به آباد. این آبادی، همان آبادی باطنی است] من در مکه که مشرف بودم یک روز می‌خواستم یک کتابی بخرم که برای آن کتاب‌فروش هم فایده داشت، ایستاده بودم. اذان گفتند. یکدفعه رها کرد و گفت “سنه العربیه” دیگر با من حرف نزد. رفت سراغ نماز. در مدینه بازار را که من دیدم بسته بود. یعنی باز بود، لکن هیچ کس نبود! می‌رفتند سراغ نماز.” چرا ما شیعیان نسبت به مسجد کوتاهی می‌کنیم؟
بعد ایشان می‌فرمایند: “چرا شما نمی‌روید سراغ نماز؟ چرا ظهر که می‌شود بازار را رها نمی‌کنید و بروید سراغ نماز. اگر بروید سراغ نماز، احیاء کنید این سنت سیاسی اسلام را. همان‌طوری که در روز جمعه حالا بحمدالله می‌روید؛ روز غیر جمعه هم بروید و مساجد را پر کنید. [حالا شاهد عرض من اینجاست. دشمن نقشه می‌کشد، تحریم هست، برنامه دارند، سازمان های امنیتی اطلاعاتی می‌نشینند، اتاق فکر تشکیل می‌دهند. همه اینها هست] اما امام می‌فرمایند:
” اگر این مسجد و مرکز ستاد اسلام [تعبیر امام را ببینید! امام می‌گوید مسجد، مرکز ستاد اسلام] اگر این مسجد و مرکز ستاد اسلام قوی باشد، ترس از فانتوم‌ها نداشته باشید. ترس از امریکا و شوروی و اینها نداشته باشید. آن روز باید ترس داشته باشید که شما پشت کنید به اسلام. پشت کنید به مساجد.”
من بیش از این اطاله کلام نمیدهم. فقط یک حلالیتی می‌طلبم که اگر یک وقتی در این شب‌ها در ماه رمضان قصوری یا تقصیری هر چه بود ان شاء الله حلال بفرمایید. ما چهارشنبه‌های بعد ماه رمضان جلسه نداریم. تا ماه محرم فقط چهارشنبه‌های آخر هر ماه قمری، جلسه “شط شراب“(شرح کلمات عرفانی آیت الله بهجت) داریم که بعد از نماز مغرب و عشا اگر عمری باشد و توفیقی باشد انجام خواهیم داد. بعد از آن هم دهه محرم و بعد از دهه محرم دوباره چهارشنبه‌ها هر هفته ان شاء الله برقرار خواهد بود.
ممکن است شما دوست داشته باشید