بسم الله الرحمن الرحیم
مبادا رنج کار و خستگی سفر و گرفتاریهای دنیوی تو را از بیداری سحر و شبخیزی محروم کنند که هیچکدام اینها عذر موجهی برای سالک محبّی که وصال محبوبش جلّجلاله را میطلبد نمیباشد؛
اگر قبول نداری به خودت مراجعه کن که اگر وعده چند مثقال طلا را در ساعت معینی در دل شب به تو بدهند، آیا باز در خواب میمانی؟! یا اصلاً در آن شب خوابت نخواهد بُرد؟! خود را از گرفتار شدن به این بهانهها و توجیهات نفسانی و شیطانی نجات بده و از نشستن بر سر سفرهای که در سحر پهن میشود محروم مساز.
از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده که یکی از کسانی که خدای سبحان دوستشان دارد، کسی است که با عدهای، شبانه سفر میکنند و چنان خسته میشوند که خواب را از هر چیزی خوشتر میدارند، پس اتراق میکنند و سر به بالین میگذارند، اما او برمیخیزد و زبان به تملق من میگشاید و آیاتم را تلاوت میکند؛ «اَمّا الَّذینَ یُحِبُّهُمُ اللهُ فَقَوْمٌ ساروا لَیْلَتَهُمْ حَتّی اذا کانَ النَّوْمُ اَحَبَّ اِلَی اَحَدِهِم مِمّا یُعْدَلُ بِه ، نَزَلوا فَوَضعوا رُؤوسَهُم فَقامَ یَتَمَلَّقُنی وَیَتلو آیاتی».
خدمت به حضرت حق جلّجلاله
مقصود از «ساهرهٌ فی خِدمتِک» ظهور دادن بندگی و عبودیت است که جلوات مختلفی دارد و تمام شئون زندگی انسان را که جهت عبودی دارد در بر میگیرد.
در دعای معروف کمیل چنین آمده است که: حال بندگی و خدمت مرا استمرار بخش؛ «حَالِی فِی خِدْمَتِکَ سَرْمَدا».
و نیز آمده است که تمامی اوقات مرا در شب و روز، به یادت آباد و به خدمت و بندگیات متصل گردان تا هیچ وقت، خالی و فارغ از بندگی تو نباشم؛ «وَ بِخِدْمَتِکَ مَوْصُولَه».
و نیز درخواست شده که به اعضای وجودی من قدرتی عنایت کن تا در خدمت و بندگی تو باشم، «قَوِّ عَلَى خِدْمَتِکَ جَوَارِحِی».
عاشق حضرت حق جلّجلاله تمام افعالش را به داعی و انگیزه عشقورزی به محبوبش انجام میدهد و در حقیقت، بیداری شبانهاش ظهور دادن عشق باطنی و فطریاش به او سبحانه میباشد.