بسم الله الرحمن الرحیم
«وَ عُیُونُهُمْ سَاهِرَهٌ فِی خِدْمَتِکَ» و چشمانشان در خدمت و بندگیت بیخواب شده
در این فراز از مناجات، بنده محب از حضرت محبوب جلّجلاله درخواست میکند مرا از آن عاشقانی قرار ده که چشمانشان در خدمت بندگیت بیخواب شده است.
بیداری در مسیر بندگی و عبودیت از آثار عشق و محبت عاشق بیقرار است.
معنای سَهر در متون دینی ما عبارت است از آن بیداری شبانه خاصی که همراه با توجه و عدم غفلت از حضرت حق جلّجلاله باشدو هر بیداری ، سهر نمیباشد؛ «فِقدان النَّوْمِ والْغَفْلَهِ مع التّوجهِ لَیْلاً و لیسَ مُطْلَقُ الْاَرَقِ سَهَراً».
در این فراز، بنده از حضرت محبوب جلّجلاله میخواهد که به رذیله پرخوابی مبتلا نگردد و فضیلت کمخوابی معتدل نصیبش شود، چرا که بیداری و کمخوابی معتدل یکی از طرق تهذیب جان است که همواره مورد توجه اهل کمال و معرفت بوده و شرط لازم سیر و سلوک الی الله میباشد و بدون آن، شجره وجودی سالک ثمر نمیدهد که از حضرت امام عسکری(علیه السلام) نقل شده که فرمود: همانا رسیدن به خدای عزّوجل سفری است که جز با مرکب قرار دادن شب، درک نمیشود؛ «إِنَّ الْوُصُولَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَفَرٌ لَا یُدْرَکُ إِلَّا بِامْتِطَاء اللَّیْل».
عارف واصل مرحوم علامه طباطبایی(قدس سرّه) در ضمن دستورالعملهای سلوکی خود، شانزدهمین دستوری که به سالکین میدهند، سَهَر است و در تبیین معنای آن میفرماید:
«و آن بیداری سحر است به قدری که طبیعت سالک را طاقت باشد؛ و در مذمت خواب سحرگاه و مدح عادت به بیداری آن موقع است قوله تعالی: ﴿کَانُوا قَلِیلاً مِنَ اللَّیْلِ مَا یَهْجَعُونَ * وَ بِالْأَسْحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾.
بندهای که ادعای محبت به حضرت جانان جلّجلاله را دارد و وصال و دیدار او را مشتاق است، مگر ممکن است شببیداری نداشته باشد؟! که حضرت محبوب جلّجلاله فرمود: دروغ میگوید کسی که میپندارد مرا دوست دارد، پس آنگاه که تاریکی شب او را فرا میگیرد، از من [رو گردانده و] به خواب میرود؛ «کَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُحِبُّنِی فَإِذَا جَنَّهُ اللَّیْلُ نَامَ عَنِّی».
عاشقی که بیداری سحر را از دست داده و به خواب رفته و از تجلیات و مشاهدات شبانه محبوب حقیقیاش استفاده نمیکند، سزاوار آن است که کافر عشق خوانده شود نه عاشق و به قول جناب خواجه حافظ (قدس سرّه):
عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند
کافِر عشق بـود گـر نبود باده پرست