بسم الله الرحمن الرحیم
سجده و افتادن به خاک مسکنت، حکایت از این حقیقت دارد که بندهٔ ساجد، از همه اغیار حتی از خود، فرار نموده و اقبال کامل و تام و تمامی به محبوب خویش نموده و فانی در او شده است و این هیئت ظاهری سجده با حقیقت باطنی آن باید هماهنگ باشد.
اگر بندهای در ظاهر به حال سجده بوده، اما در باطن فاقد حقیقت و روح سجده باشد و در حال فقر و انکسار و فرار از ماسوی الله به سوی حضرت دوست جلّجلاله نباشد، از حقیقت سجده و برکات غیرقابل توصیف آن محروم خواهد بود.
اهل معرفت، سجده را عصاره بندگی و جان عبودیت و از ارکان سیر و سلوک الی الله میدانند و بندهای که به حقیقت سجده راه یافته است، در حقیقت به آخرین منزل توحید و عالیترین مراتب کمال عبودیت دست یافته است.
بندهٔ سالک ساجد، همواره گامهای باطنی و عبودی خود را با نور حضرت محبوب جلّجلاله طی میکند تا به عالیترین مراتب شهود راه یابد و فنا و بقای او نیز به نور حضرت حق جلّجلاله میباشد که از حضرت صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:
نور را در گریه و سجده یافتم؛ «وَجَدْتُ النُّورَ فِی الْبُکاءِ و السَّجْدَهِ».
بندهای که توفیق سجده در پیشگاه حضرت محبوب جلّجلاله را پیدا کرده است باید بکوشد تا سجدهاش همراه با تضرّع و زاری و اشک باشد تا بهره بیشتری از آن ببرد که از حضرت صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:
نزدیکترین حالت بنده به خداوند عزّوجل وقتی است که در حال سجده تضرعآمیز باشد؛ «إِنَّ أَقْرَبَ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ مِنَ الرَّبِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ سَاجِدٌ بَاک».
سیف بن منظور گوید: نزد رابعه که [زن عارفهای بود] رفتم و او را در سجده دیدم، چون به حضور من پی برد، سرش را بلند کرد، دیدم محل سجده او از فراوانی اشکها به حوضچهای میماند.