برشی از کتاب سلوک با همسر/ قسمت سوم

در ایامی که عارف واصل، موحد عظیم الشان، سیدناالاستاد – روحی فداه – به سختی بیمار و زمین گیر شده بودند، و ضعف شدید، توان انجام ابتدایی ترین کارهای روزمره زندگی را از ایشان سلب نموده بود، نزدیک اذان ظهر، در حالی که آهنگر در منزل ما مشغول به کار بود، زنگ تلفن به صدا درآمد، و دیدم که حضرت ایشان می باشند. فرمودند: « فلانی میتوانی اینجا بیایی ؟!» عرض کردم بله. فورا خودم را به منزلشان رساندم. به خیال آنکه بیماریشان تشدید شده و مشکل خاصی پیش آمده است. هنگامی که به محضر شریفشان رسیدم، دیدم که کاملا برآشفته هستند و نگرانی از تمام چهره شان هویدا است. باز نفهمیدم که چه اتفاقی رخ داده است. عرض کردم مطلبی پیش آمده؟! فرمودند بله. عرض کردم چه شده است؟! فرمودند: «حکایتی را آیت الله شهید، آقای مطهری – قدس الله نفسه – نقل کرده اند که مرا نگران نموده است. عرض کردم چه حکایتی را؟! فرمودند: آقای مطهری نقل کردند که: «بزرگانی از علما را سراغ داریم که مقید بودند هیچ وقت کوچکترین تجاوزی به حق کسی نکنند، اینها در داخل خانه، حاضر نبودند حتی یک بار به صورت یک امر، از فرزند یا همسرشان چیزی بخواهند. درباره مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی – رضوان الله علیه – که از مراجع تقلید بسیار بسیار بزرگ و استاد مرحوم آیت الله حاج عبدالکریم حائری – اعلی الله مقامه – بودند، نقل کرده اند که هیچ وقت به اهل خانه فرمان نمی داد. حتی یک وقت که ایشان مریض بودند و خانواده ایشان برایشان شوربا (آش برنج) تهیه کرده بودند، بچه ها آمده بودند و غذا را دم در گذاشته و رفته بودند. ایشان هم مریض و در گوشه اتاق بستری بود و نمی توانست از جا بلند شود، چند ساعت گذشت، وقتی آمدند دیدند غذا را نخورده است. چرا؟! برای اینکه مستلزم این بود که یکی از بچه ها را صدا کند و بگوید این کار را برای ایشان انجام بدهد. شبهه می کرد که آیا شرعا برای من جایز است زنم را از آشپزخانه صدا کنم و بگویم این کار را انجام دهد؟! حال [اگر] در آنجا کاری به میل و رضای خودش می کند و من هم به او دستور نداده ام و خودش می گوید که مایلم در آشپزخانه کار کنم [مطلب دیگری است] اما کاری را که مستلزم این باشد که من به او فرمان دهم، نمی کنم».

 

کتاب سلوک با همسر

 

استاد توحیدی ام – روحی فداه – پس از نقل این حکایت فرمودند: «حال بگو من چه کنم؟! من هیچ گاه به خانواده ام دستور نمی دادم، حتی در ظرف شستن به خانواده کمک می کردم، اما الان مجبورم بگویم: « این لیوان یا این قاشق را به من بدهید». شما بگویید چه کنم؟! می ترسم این دستور دادنم وزر و وبال قیامتم شود.

عرض کردم: آقاجان، شما نگران نباشید، اگر خانواده رضایت قلبی داشته باشند و با کمال میل به شما خدمت کنند و از اینکه شما احتیاج به چیزی داشته باشید و نگویید، ناراحت می شوند که دیگر مشکلی نیست و اگر این حقیر را می گویید، باید عرض کنم که غلامی شما افتخاری است برای بنده، دیگر چه وزر و وبالی؟!

اینجا بود که دیدم چهره در هم کشیده و نگران ایشان از هم شکفته شد و آثار آرامش خاطر بر صورت مبارکشان ظاهر گردید.

پس بی جهت نیست که از عارف بزرگوار مرحوم آقا سید هاشم حداد – قدس سره – که از شاگردان سلوکی حضرت جمال العارفین مرحوم آیت الله آقا سید علی قاضی – قدس الله نفسه – بوده نقل شده است که می فرموده: « انسان اگر بخواهد واصل شود، شروع آن از خانه و زن و بچه می باشد».

 

کتاب سلوک با همسر

 

منبع: کتاب سلوک با همسر، صفحات ۲۰ و ۲۱

ممکن است شما دوست داشته باشید