شعر مرحوم شهریار درباره بسیج

بسم الله الرحمن الرحیم

یا علی باز از خدا دستی به همراه بسیج
جاودان کن در جهان این جلوه و جاه بسیج
یا علی خون حسینت کِی رود از یادها
گو ببیند زینب این غوغای خونخواه بسیج
تا علمدارش گشاید بال شاهین علم
می‌دهد فرمان حسینت کو بُوَد شاه بسیج
اشک و خون می‌بارد از آفاق آذربایجان
خود به مژگان رفت آذربایجان را بسیج
می‌زداید دود آه خیمه‌های سوخته
خیمه و خرگاه زد در کربلا آه بسیج
کوردل بودند اهل کوفه و بیعت شِکن
قوم سلمان است این قوم دلاگاه بسیج
غرش ای شیر خدا ببر و پلنگ خفته را
تا شود صدامیان خرگوش و روباه بسیج
لشکر اسلام شد چون سیل و طوفان در خروش
کفر اگر خود کوه باشد می‌شود کاه بسیج
روز کین و انتقام است از گروه حرمله
چند باشد داغ اصغر زجر جانکاه بسیج
رهبر از نصرٌ مِنَ اللَّه داد فرمان جهاد
تا رسد فتح قریب از نصرت الله بسیج
او در ادامه این شعر، به ارتش بیست میلیونی کشور اشاره می‌کند و می‌سراید:
صد هزار از بیست میلیون رهسپار جبهه‌هاست
تا بیفتد خرمگس در دام جولان بسیج
رغبت و شوق شهادت خرمنی انباشته ست
حاشَ لِلَّه نیست یک جو، هرگز اکراه بسیج
کربلا تشنه ست و بر سقای خود چشم انتظار
طلعت ماه بنی‌هاشم بود ماه بسیج
با شعار یا محمد، شیعه و سنی یکی ست
نیست جز قرآن و حق ذکری در افواه بسیج
این سفر با فتح پایان باز می‌گردد سپاه
می‌دهد پایان به فتح گاه و بی گاه بسیج
سر به درگاه خدا می‌ساید این جهد و جهاد
شهریارا! تا بِسایی سر به درگاه بسیج
ممکن است شما دوست داشته باشید