بسم الله الرحمن الرحیم
«وَ شَوْقِی إِلَیْکَ ذَائِداً عَنْ عِصْیَانِکَ» و شوق مرا به خودت، مانع و دورکنندهٔ از معصیت و نافرمانیات قرار دهی.
بنده سالکِ عاشق میداند که گناه با دل او چه میکند و چه لطماتی به او میزند و چه بلایی بر سر او میآورد، لذا از حضرت محبوب جلّجلاله، شوقی را میخواهد که عصمتآور از گناه باشد.
او میداند که گناه، یعنی به مخالفت با حضرت محبوب جلّجلاله برخاستن و در برابر ساحت کبریایی او اظهار وجود نمودن و خود را از تحت ولایتش بیرون بردن و به ولایتپذیری شیطان در آوردن.
او میداند که گناه، یعنی از نظر معشوق حقیقی خود جلّجلاله افتادن و طرد شدن؛ و به راستی کدام عاشق صادقی است که توان تحمل چنین مصیبت عظمایی را داشته باشد؟!
از حضرت رضا(علیه السلام) نقل شده که خدای سبحان فرمود: هنگامی که با من مخالفت شود، به غضب آیم و وقتی به غضب آیم، دور سازم و طرد نمایم و طرد و لعن من به هفت پشت میرسد [و چیزی باقی نمیگذارد]؛
«إِذَا عُصِیتُ غَضِبْتُ وَ إِذَا غَضِبْتُ لَعَنْتُ وَ لَعْنَتِی تَبْلُغُ السَّابِعَ مِنَ الْوَرَى».
محب صادق به خوبی آگاه است که گناه، یعنی خود را به دست نفس اماره سپردن و اطاعت و تبعیت بیچون و چرا از آن نمودن و به فرمان محبوب خویش جلّجلاله بیاعتنا بودن و با بیتوجهی خواست او را زیر پا گذاشتن.
گناه یعنی در برابر حضرت جانان جلّجلاله، جسورانه عرض اندام کردن و خودی نشان دادن و از خود دم زدن و هوای دل را معبود گرفتن و دل را بندگی نمودن و به شرک جلی یا خفی و فسق انیّت گرفتار شدن که در قرآن فرمود:
﴿أَ َرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلٰهَهُ هَوَاهُ﴾ و نیز فرمود: ﴿وَ لاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾.
سالک محب میداند که گناه، یعنی طغیان و جرأت پیدا نمودنِ بندهٔ ضعیف و محتاج و فقیر در برابر مولای عزیز و قوی.
گناه، یعنی با عصیان و مخالفت نمودن، پردهٔ شرم و حیا و عبودیت را دریدن و فرعونوار، ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَى﴾ سر دادن و با تکرار آن، بت نفس را پرورش دادن و جایش را محکم نمودن.
حقیقت گناه، پرستش بت هوای نفس است و دلی که بتکده شده، دیگر جایی برای پذیرایی از حضرت محبوب جلّجلاله ندارد و تا بنده با عزم و اراده و استقامت پولادین و تفضلات پی در پی الهی، خانه دل را که حرم او سبحانه است که «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْکِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَیْرَ اللَّه» از بتها پاک نسازد، یار حقیقی جلّجلاله قدم به آن نخواهد گذاشت و دیدارش نصیبش نخواهد شد.
گناه، یعنی نَفَس زدن بییاد او سبحانه که خجلتها و شرمندگیها و سرافکندگیها به دنبال دارد.
سالک محبی که طریق فنا را در پیش گرفته است باید بداند که هر مخالفتی که با محبوب خود جلّجلاله میکند، در حقیقت بت نفس خویش را پرورش میدهد و جای آن را محکمتر میسازد و حُجب ظلمانی بین خود و محبوبش جلّجلاله را غلیظتر و متراکمتر میکند که از حضرت صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:
هیچ حجابی بین بنده و خدای متعال، ظلمانیتر و وحشتناکتر از نفس و هوای آن نمیباشد؛ «وَ لَا حِجَابَ أَظْلَمُ وَ أَوْحَشُ بَیْنَ الْعَبْدِ وَ بَیْنَ اللَّهِ تَعَالَى مِنَ النَّفْسِ وَ الْهَوَى».
پس بر بنده است که راه طاعت و سرسپردگی از حضرت محبوب جلّجلاله را پیش گیرد و با شکستن هوا و رهایی از انیّت موهوم و انقطاع از ماسوی الله، طریق فنا را بپیماید و از جمیع مراتب شرک خفی، تطهیر و پاک گردد.