چگونه با پنهانکاریها اعتماد عمومی را قربانی میکنیم!
نابلدیهای رسانهای در ایران اول بار نیست که فاجعه میآفریند، چه فاجعهای؟ آسیب زدن به اعتماد عمومی؛ آسیبی که بهانه قرار میگیرد تا اتفاقات تلخ دیگری روی دهد. در این گزارش، به سه فاجعه رسانهای که در سال جاری موجب آسیب به فضای رسانهای و اعتماد مردم به مسئولان شده است، نگاهی میاندازیم.
مرداد ۹۸ پخش یک مصاحبه از بیبیسی جنجالی در شبکههای اجتماعی فارسیزبان ایجاد کرد. این برنامه گفتوگویی با شخصی به نام مازیار ابراهیمی بود که سال ۹۱ به اتهام نقشآفرینی در ترور دانشمندان هستهای ایران دستگیر شده بود. او در فیلمی که همان زمان از او در تلویزیون پخش شد، اعتراف کرده بود که در ترور دانشمندان هستهای کشورمان نقش داشته و برای آموزش به اسرائیل هم رفته است. او اعتراف کرد که مسئول تیم ترور مجید شهریاری بوده و در ترور مسعود علیمحمدی نیز نقش داشته است. روشن بود که این اعترافات و اثبات آن، سرانجامی جز اعدام برای او رقم نخواهد زد. با این حال هفت سال بعد، او در صحت و سلامت در حال مصاحبه با بیبیسی فارسی بود! آیا او به عنوان یک زندانی امنیتی و تروریستی از ایران گریخته بود؟ نه، بیگناهی او ثابت شده، غرامت گرفته و بعد قانونی از ایران خارج شده بود. آیا این موضوع به اطلاع مردم ایران رسیده بود؟ خیر و طبیعی بود که حالا افکار عمومی با شوک مواجه شوند.
از این منظر، دیگر هیچ توضیحی از سوی ایران هم کمکی به حل بحران اعتماد عمومی نمیکرد، زیرا مخاطب فقط میپرسد چرا همان زمان نگفتید که او تبرئه و آزاد شده و اعترافات تلویزیونی او نادرست بوده است، در حالی که مردم گرچه شاید کمی سخت، اما این را که افرادی در یک پرونده امنیتی حساس، به اشتباه دستگیر شده باشند، خواهند پذیرفت.
بامداد ۲۳ آبان مردمی که برای زدن بنزین به پمپهای بنزین مراجعه کردند، ناگاه و بیاطلاع قبلی متوجه شدند باید مبلغی دو برابر همیشه پرداخت کنند و تازه مطلع شدند که قیمت بنزین افزایش یافته، کارت سوخت الزامی است و بنزین دو نرخی و سهمیهبندی شده است. در ماههای منتهی به چنین روزی، بارها دولتمردان تأکید کرده بودند که برنامهای برای افزایش قیمت بنزین و دو نرخی کردن آن ندارند. شعارها و نطقهای انتخاباتی حسن روحانی هم مؤکد این بود که او از اساس طرح سهمیهبندی بنزین در دوران محمود احمدینژاد را نادرست میداند، اما حالا خود بنزین را دو نرخی و سهمیهبندی کرده بود. از همین رو مردم در هفته آخر آبان ۹۸ با یک شوک خبری مواجه شدند؛ قیمت بنزین خلاف وعدهها و گفتههای قبلی دو برابر و سهمیهبندی شده بود.
در سقوط هواپیمای اوکراینی ما با یک هجمه وسیع رسانهای از سوی غربیها و علیه ایران مواجه شدیم. در چنین شرایطی طبیعی بود که صداوسیما و اهالی رسانه و فعالان مجازی که این هجمه را میدیدند، به دفاع از کشور خود در برابر این ادعاها بپردازند. چه چیز آنها را در این دفاع مصمم کرد؟ اطمینان مسئولان امر به عدم دخالت عامل نظامی در سقوط هواپیما. این اطمینان بخشی به اهل رسانه و به همه مردم سه روز به طول انجامید و در نهایت صبح شنبه شوک خبری، همه اهل رسانه و مردم را فلج کرد. در لحظه، آنچه سقوط کرد، اعتبار رسانههای رسمی حامی نظام و فعالان آنها و خصوصاً صداوسیما بود. اشتباه نظامی قابل پذیرش بود، اما اطمینانبخشی به اینکه ایران آن هواپیما را نزده، مورد پذیرش واقع نشد.
آسیبی که اتفاقات فوق وارد میکند، صرفاً آسیب به اعتماد عمومی در یک برهه و در یک موضوع و نسبت به یک نهاد نیست بلکه اولاً مردم خود را در مجموعه حاکمیت و مسئولان غریبه و نامحرم میبینند که نه فقط به آنها اعتماد نشده است بلکه از اساس مهم نبوده که آنان چه میاندیشند، ثانیاً مهمتر آن است که اعتبار رسانه و اهالی رسانه از دست میرود و برای موضوعات بعدی که یقیناً نیاز به فضاسازی آنان است، قدرت تاثیرگذاری در جامعه را نخواهند داشت. رسانه ابزار دست مسئولان است، اما بیاعتنایی آنان به اهمیت رسانه و نابلدی در مدیریت افکار عمومی باعث میشود مسئولان علیه خود عمل کنند. در چنین فضایی مانور و موجسواری رسانههایی که حامی تحریم و جنگ علیه ایران هستند روی افکار عمومی مردم ایران طبیعی به نظر میرسد. مسئولان فقط متولی نان و آب ملت نیستند، مسئول خوراک فکری مردم هم هستند و وقتی آنان را خالیالذهن و بیسلاح در جنگ رسانهای جهان ارتباطات و اطلاعات رها میکنند، در واقع آنان را در حملات رسانهای تنها گذاشتهاند.