سلسله جلسات ماه رمضان، شرح کلمات عرفانی آیت الله پهلوانی؛ جلسه بیست و یکم

 بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله الذی هدانا سبل السلام و نهانا عن اتباع خطوات الشیطان و الصلاه و السلام علی افضل من دعا الی سبیل ربه بالحکمه و الموعظه الحسنه سیدنا ونبینا ابی القاسم المصطفی محمّد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.

الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلقه بعز قدسک الهی واجعلنی ممن نادیته فاجابک و لاحظته فصعق لجلالک فناجیته سرا و عمل لک جهرا

.

بالاترین کمال انسان چیست؟

محور بحث ما، کلمات فقیه عارف مرحوم آیت الله پهلوانی بود که در کتاب “عید وصال” جمع آوری شده. بخشی را تحت عنوان انس با قرآن در مکتب تربیتی مرحوم آیت الله پهلوانی و مشایخ سلوکی ایشان شروع کردیم. اجمالا عرض کردیم که انس با قرآن، از ارکان مکتب تربیتی این بزرگوار و اساتیدشان است. در این رابطه مطالبی مفصل عرض شد و بعد بحث ما رسید به سوره مبارکه قدر و این که در این مکتب تربیتی، یکی از دستورات نسبت به سوره مبارکه قدر است. در باب سوره مبارکه قدر هم مواردی را عرض کردیم اینها تمام شد.

رسیدیم به این آیه مبارکه سوره قدر “لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ”  که یک شب ماه مبارک رمضان، که شب قدر است، بهتر است از هزار ماه. این را گفتیم که باید بررسی شود و نکاتش بیان شود. مرحوم آیت الله پهلوانی رضوان الله تعالی علیه در این رابطه کلماتی دارند که در جلسه قبل عرض کردیم که در کتاب “عید وصال” این کلمات نقل شده و دیگری هم از کتاب “نور هدایت” ایشان عرض می‌کنیم. آنی که در شب قبل عرض کردیم این بود که ایشان توصیه می‌کنند انسان در شب قدر تمام مصالح ظاهری و معنوی خودش را از خدا بخواهد. چون شبی است که مقدرات نهایی یکساله انسان به امضای نهایی قطب عالم امکان روحی و ارواح من سواه فداه می‌رسد. این کلمه را پریشب عرض کردیم و توضیحاتی دادیم.

حالا یک بیان دیگری ایشان دارند که این بیان هم اهمیت شب قدر را می‌رساند. ایشان می‌فرمایند: “ممکن است بنده‌ای هزاران شب از هزاران ماه را برای عبادت و توجه به خدا برخیزد، [نکته در اینجا است] ولی به ثمره‌ای که غرض غائی خلقت بشر از آن حاصل می‌شود نائل نگردد.” غرض غائی خلقت، همان عبودیت است “وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ“. عبودیت هم مراحلی دارد.

تکویناً همه انسان‌ها عبد هستند. عبودیت تکوینی را دارند. تمام این دستوراتی که داده شده برای این است که شریعت اینها با تکوین اینها، تشریع اینها با تکوین اینها، هماهنگ شود. یعنی انسان در ظاهر و باطن هم بنده باشد و آن عبودیت تکوینی، مشهودش شود. پرده‌ها کنار رود و ببیند که بنده و هیچ محض است. این بالاترین کمال انسان است، که این را باید بعدها مفصل عرض کنیم. بیشترین واژه‌ای که در کلمات مرحوم آیت الله پهلوانی چه در کتاب‌هایشان چه در جلسات ایشان مطرح بود سه واژه بود: “عقل و عبودیت و توحید”. که حالا باید اینها را بعدها مفصل اگر عمری بود عرض کنیم.

پس ممکن است کسی همه ی شب‌ها را به عبادت بگذارند، هزاران ماه را تهجد داشته باشد، اما به این عبودیت راه پیدا نکند. به هدف غایی خلقت دست پیدا نکند. ولی ممکن است در یک شب قدر آن بهره نصیبش شود. در یک شب قدری این کمال را به او بدهند.

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

آن شب قدر که این تازه براتم دادند

خب اگر آدم هزار ماه بندگی کند، عبادت کند، ولی به هدف نرسد اما یک شب قدر به او بدهند، این شب قدر میشود “لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ“. لذا مرحوم آیت الله پهلوانی در ادامه میفرمایند:

“از این روست که یک شب ماه رمضان بر شب‌های هزار ماه فضیلت داده شده است. عمر طبیعی بشر به حسب ظاهر اگر مقدر باشد و مانعی پیش نیاید، صد سال است. بخشی از این صد سال اصلاً مکلف نیست و وظایف الهی از او ساقط است.”

اینجا من یک نکته‌ای از استاد بزرگوارمان حضرت آیت الله حسن زاده آملی عرض کنم. ایشان فرمودند:

“ما نمی‌دانیم عمر طبیعی ذوات طاهره معصومین چه اندازه است؟” یعنی ما نمی‌دانیم که امام معصوم چقدر عمر می‌کند؟ صد سال، دویست سال، چقدر عمر می‌کند؟ چون همه اینها را شهید کردند. لذا عمر طبیعی اینها را نمی‌دانیم. اما عمر طبیعی دیگران، یعنی انسان‌های عادی، همین طور که آدم نگاه می‌کند، اگر مقدر شده باشد و مانعی پیش نیاید صد سال است. بخشی را که مکلف نیست. پسر سیزده سالش است، چهارده سالش است، پانزده سالش است، همین که به تکلیف میرسد، این مقدار را که مکلف نیست. دختر هم نه سال قمری را مکلف نیست و تکلیفی ندارد.

اینجا یک نکته‌ای که باید به آن توجه شود این است که ما وقتی می‌گوییم نه سال دختر تکلیف ندارد یا پسر مثلا تا سن بلوغش تکلیف ندارد؛ معنایش این است که اگر کاری در این ایام انجام داده باشد کار حرامی مرتکب نشده. اما ضمانش چه؟ بله، ضمان هست! لذا اگر شما مثلا سه، چهار سال‌تان بوده رفتید سر جیب یک کسی پولی برداشتید، از دیواری بالا رفتید میوه‌ای از درختی چیدید، وقتی به سن تکلیف می‌رسید، تکلیف شما این است که از زیر دین اینها بیرون بیایید. کار حرامی نکردید، اما اینها دین‌های واجبی است که باید بروید بپردازید.

خب پس یک مقداری از این صد سال که مکلف نیست. “پس هشتاد سال از زمان تکلیف، [تقریبا هزار ماه می‌شود] با اختلاف سال شمسی و قمری که هست از عمر او باقی می‌ماند. که آیه شریفه سوره قدر به آن اشاره میفرماید.

” یعنی اگر انسان حقیقت یک شب قدر را درک کند، از همه عمر صد ساله ای که داشته باشد بهتر است، چرا؟ چون آن صد سال را می‌خواهد که به کمال برسد، به غرض غائی خلقت برسد، خب وقتی نرسیده چه فایده؟ اما در یک شب رسیده. خب یک شبی که به او کمال بدهند، از صد سالی که به او ندهند، کدام بهتر است؟ “لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ“.

سرّ آمدن انبیاء

بعد مرحوم آیت الله پهلوانی نکته ای را میگویند که اجمالش این است که سرّ آمدن انبیاء را بیان میکنند و میفرمایند فرق آنها با ما این است که، وقتی ما پا به عالم دنیا گذاشتیم آن عهد ازلی خودمان را یعنی “وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی” آن را ما فراموش کردیم. انبیا که به عالم طبیعت آمدند، آن عهد ازلی خود را فراموش نکردند. لذا تمام این دستوراتی که برای ما مطرح می‌کنند برای این است که ما به همان عهد ازلی خودمان برگردیم. به “أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ” راه پیدا کنیم. از مرحوم آقا سید احمد کربلائی که استاد مرحوم آقای قاضی بودند، درباره عهد ازلی پرسیده بودند. ایشان گفته بودند:

“سیر و سلوک و اینها همه برای این است که انسان به آن عهد ازلی خود مشغول شود” که این همان حقیقت شب قدر است. رزقنا الله و ایاکم ان شاء الله.

گناهان و تعلقات، عامل محجوبیت از شهود

بعد ایشان علت محجوبیت را بیان می‌کنند؛ که در کلمه ۳۱۳ “عید وصال” است، می‌فرمایند:

گناهان و تعلقات عالم بشریت، بندگان را از شهود عالم ازلی محجوب می‌سازد.

همه تعلقات اعم از تعلق به همسر، پدر و مادر، فرزند، مال، مقام، شهرت، کرامات، مکاشفات، و محیط‌ها. همه اینها مانع است. عالم ازلی هم، همان عهد ازلی است که عرض کردم. “أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی” که این آیه خودش خیلی حقایق دارد، که چندین جلسه باید بحث شود. ما ان شاء الله اگر عمری باقی بود و توفیقی داشته باشیم سال‌های بعد در فرق بین مکتب تربیتی توحیدی مرحوم علامه و شاگردان و مشایخ‌شان با سایر مکتب‌های تربیتی، آنجا باید این را مفصل بحث کنیم.

“و تا آنها زائل نشوند دیگر بار شهادت خالصانه شخص تحقق پیدا نخواهد کرد. [شهادت یعنی همان شهود، شاهد بودن، نه شهادت به معنای عرف آن] درخواست و تقاضای شهادت خالصانه و بازگشت به عهد ازلی در این ماه با عظمت، که شب قدر در آن قرار دارد و مقدرات ظاهری و معنوی همگان در آن مشخص می‌شود نیز، دلیل بر بزرگی این درخواست است.” خب شب قدری که “لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ” است، توصیه شده که از خدا رفع حجابها و به آن مقام شهود راه پیدا کردن را بخواهید. پس شب قدر خیلی با عظمت هست. خب این هم یک بیانی از این بزرگوار.

شب، زمینه بهره برداریهای معنوی است

در مسئله تربیت اخلاقی و سیر و سلوک یکی از چیزهایی که خیلی مهم و مطرح است، بحث شب است. که انسان از شب و از تاریکی و خلوت شب استفاده کند. شب یک اسراری دارد، یک برکاتی دارد که روز این برکات را ندارد. سکوتش، خلوتش، نداشتن مزاحم، اینها از خوبی‌های شب است که وقتی مزاحمت‌ها کم شد، یک آرامشی حاکم شد، انسان می‌تواند بهره ها و استفاده‌های معنوی ببرد. لذا توصیه به سحر خیزی شده، توصیه به تهجد شده. همه اینها در شب است. لیله القدر هم در شب است. می گویند شب قدر، نمی‌گویند روز قدر. لیله القدر، شب هست. مرحوم آقای پهلوانی رضوان الله تعالی علیه در کتاب “نور هدایت” جلد اول در رابطه با همین مسئله شب یک بیاناتی دارند که ما حالا فقط یک توضیح اجمالی می‌دهیم و رد می‌شویم. این را اجمالا بدانید که شب خیلی اهمیت دارد. متاسفانه ماها از شب به عنوان شب نشینی‌ها استفاده می‌کنیم. شب‌ها را هدر می‌دهیم. ایشان می‌فرمایند: “هر فایده‌ای اعم از فوائد دنیوی و اخروی و معنوی که از جانب حق تبارک و تعالی به بندگان مومن و خداجو عنایت شده و می‌شود در شب بوده و هست. هر چند در روز هم از برکات آن بهره‌مند می‌گردند.”

بعد ایشان مواردی را از آیات قرآن استفاده می‌کنند و مطرح می‌کنند. لذا خداوند معراج رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را در شب قرار داد. “سُبْحانَ الَّذی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً” أَسْری را همان سیر شبانه می‌گویند. یا مسئله مواعده حضرت موسی صلوات الله و سلامه علیه در آن اربعینی که حضرت موسی در ماه ذی القعده و ماه ذی الحجه داشتند، یعنی تمام ماه ذی القعده با ده روز اول ذی الحجه که می شود چهل روز. این را اهل سلوک تعبیر می‌کنند به اربعین کلیمی.

مرحوم آیت الله پهلوانی و مرحوم آیت الله جعفری رضوان الله تعالی علیهما و اساتیدشان برای این ایام دستورات خاصی داشتند. اذکار خاصی به شاگردان‌شان به حساب مراتبی که طی کرده بودند، می‌دادند. خب این مواعده حضرت موسی کی هست؟ “وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى أَرْبَعِینَ لَیْلَهً” چهل شب. “لیله” با این که روزش هم بوده، اما روی شبش تاکید شده. یا وقتی که خدا در قرآن، پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم را به شب بیداری برای نیل به مقام محمود ترغیب نمود، شب است: “وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَهً لَکَ عَسى‌ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً” این جا هم باز شب است. یا خود نزول قرآن “إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ” در شب قدر قرآن را بر قلب رسول خدا نازل کردیم. یا برای تحمل آیات الهی، گفتار آسمانی قرآن، خدا پیغمبر خودش را به بیداری در شب امر فرمود: “یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ؛ قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلیلاً” یه مقداری از شب را بلند شو برای چه؟ در ادامه آیات میآید: “إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا“. لذا مسئله شب خیلی مهم است. در شب، انسان باید ناله کند، راز و نیاز داشته باشد، با هر شکلی که می‌تواند یک طوری رابطه را با خدا برقرار کند. خب این هم در رابطه با شب.

نشانه هایی از برتری شب بیست و سوم

آن وقت صدیقه طاهره سلام الله علیها در شب بیست و سوم ماه رمضان، آب به صورت بچه‌هاشان می‌ریختند، که اینها شب بیست و سوم نخوابند. روزش این طور نیست. روز می‌خوابانند بچه را. این برای شب نوزدهم نیست. برای شب بیست و یکم نیست. این قرائن نشان می‌دهد که به احتمال قوی شب بیست و سوم شب قدر است. لذا در شب بیست و سوم این دعای اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ را زیاد بخوانید. اعمال شب بیست و سوم بیشتر از شب‌های دیگر است. همین سوره قدر به خصوص در شب بیست و سوم وارد شده. اینها نشان می‌دهد که شب بیست و سوم خیلی اهمیت دارد. حالا شما آب نریزید، اما با خوراکی و اینها نگذارید که بچه‌هایتان بخوابند. اینها را بیدار نگه دارید. ما باید تأسّی کنیم به ذوات طاهره معصومین(صلوات الله علیهم). امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) طفل بودند اما مادرشان نمی‌گذاشت در شب بیست و سوم بخوابند.

دستور به انس با سوره صاد

یکی دیگر از جلوه‌های انس با قرآن در مکتب تربیتی مرحوم آیت الله پهلوانی و اساتیدشان قرائت سوره صاد است که این را هم در یک مرحله‌ای این بزرگوار دستور می‌دادند. بارها عرض کردم که این مطالبی که عرض می‌کنیم به عنوان برنامه عملی نمی‌گوییم بلکه به عنوان اینکه این مکتب تربیتی ریشه در قرآن و روایات دارد می گوییم و اثبات این که ذوقی محض نیست، ریشه در مکتب اهل بیت دارد. ریشه در کتاب و سنت دارد. که اینها را مواردش را عرض می‌کنیم. این سوره صاد را در یک مرحله‌ای خودشان دستور می‌دادند به بعضی از شاگردان که این سوره در شبهای جمعه، در نماز وتیره خوانده شود. نماز وتیره همان نافله عشای معروف است که دو رکعت نشسته خوانده می‌شود. می‌فرمود که در آن نافله خوانده شود. سوره صاد خودش خیلی آثار و برکات دارد. من یک روایتش را عرض می‌کنم. بعد یک حکایتی در مورد سوره صاد از استاد بزرگوارمان حضرت آیت الله حسن زاده باید عرض کنم، که آن دیگر می‌ماند ان شاء الله اگر عمری باقی باشد برای جلسه بعد.

روایت را شیخ صدوق در ثواب الاعمال نقل کرده. خوب دقت کنید. “من قرء سوره ص” کسی که سوره صاد را بخواند “فی لیله الجمعه” در شب جمعه “توتی من خیر الدنیا و الاخره ما لم یوت احد من الناس” به او چیزی از خیرات دنیا و آخرت می‌دهند، که به کسی نمی‌دهند “الا نبی مرسل“.

فرق نبی مرسل با نبی غیر مرسل این است که نبی مرسل صاحب شریعت بوده نبی غیر مرسل آن کسی است که شریعت نبی مرسل را تبلیغ می‌کرده خودش صاحب شریعت نبوده. “الا نبی مرسل او ملک مقرب” یا ملک مقرب مثل جبرئیل مامور وحی “و ادخله الله الجنه” خدا این آدم را وارد بهشت می‌کند. فقط خودش را؟ نه “و کل من احبّ من اهل بیته” هرکس از خانواده‌اش را هم که دوست دارد، خدا آنها را هم به برکت این شخص داخل بهشت می‌کند. همه اینها را حتی “خادمه الذی یخدمه” حتی آن خادم و پرستاری که این را خدمت یا پرستاری می‌کرده، خداوند او را هم به خاطر این شخص وارد بهشت می‌کند “و ان لم یکن فی حدّ عیاله” هر چند که جزو خانواده‌اش نیست، خادم اوست “و لا فی حدّ من یشفع فیه” در حد آن کسانی هم نیست که این فرد در حق آنها اجازه شفاعت داشته باشد؛ اما به برکت خواندن سوره صاد در شب‌های جمعه خدا این برکات را نصیبش می‌کند. هم نصیب خودش، هم نصیب وابسته‌هایش، حتی خادمش. حالا این حکایتی که مربوط به آیت الله حسن زاده است را اگر عمر و توفیقی باقی بود فردا شب عرض خواهیم کرد.

ممکن است شما دوست داشته باشید