سلسله جلسات ماه رمضان، شرح کلمات عرفانی آیت الله پهلوانی؛ جلسه دوازدهم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الذی هدانا سبل السلام و نهانا عن اتباع خطوات الشیطان و الصلاه و السلام علی افضل من دعا الی سبیل ربه بالحکمه و الموعظه الحسنه سیدنا ونبینا ابی القاسم المصطفی محمّد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.
الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلقه بعز قدسک الهی واجعلنی ممن نادیته فاجابک و لاحظته فصعق لجلالک فناجیته سرا و عمل لک جهرا.
بحث ما در رابطه با کلمات فقیه عارف مرحوم آیت الله پهلوانی بود که در کتاب عید وصال جمع آوری شده. عرض کردیم که در ذیل این بحثها مبانی مکتب تربیتی ایشان را هم عرض میکنیم.
یکی از بحثهایی که شب قبل وارد شدیم بحث انس با قرآن بود. عرض کردیم که در مکتب تربیتی مرحوم آقای پهلوانی و همین طور مشایخ سلوکی این بزرگوار انس با قرآن در همه مراتبش از تلاوت و قرائت و آداب قرائت گرفته تا تدبر و تفکر و تفسیر از یک جایگاه ویژهای برخوردار است.
مطالبی را در باب تلاوت قرآن عرض کردیم و علت اینکه ایشان میفرمایند که قرآن را با حال حزن بخوانید و محزون تلاوت کنید را روایاتش را هم در جلسه قبل عرض کردیم.
مسافرتهای غیرضروری برای سالک مبتدی مضر است
یکی از بحثهایی که حالا باید مطرح کنیم انس با قرآن در سفر هست که ایشان در یکی از دستوراتی که دادهاند این است که انسان در مسافرت انس با قرآن داشته باشد که حالا عرض خواهیم کرد. این نیاز دارد به یک مقدمهای و آن این است که سالک مبتدی، مثل یک نهال میماند. شما یک گلدان را در نظر بگیرید که یک هستهای داخل این گلدان کاشتید حالا یک نهالی شده این تاب و توان تحمل طوفانها را ندارد. لذا این را باید در یک گوشهای شما قرار دهید تا ریشههایش که محکم شد و صلاحیت این را پیدا کرد که از این گلدان دربیاورید، در صحرا و باغی این را بکارید. تا آن زمان شما این را کاملا مواظبت میکنید که باد شدیدی به آن نخورد، دست بچهای به آن نخورد. چون نهال است و این در معرض آسیب و پژمردگی است.
سالک مبتدی هم همینطور است. او هم نیاز به یک مراقبت جدی دارد و از تمام کارهایی که برنامههای سلوکی و انجام دستورالعملهای طی طریق قرب الهی او را مختل میکند باید به جد پرهیز کند.
یکی از این اموری که برنامههای انسان را مختل میکند برای سالک مبتدی، مسئله مسافرت است، مگر اینکه ضرورتی پیش بیاید.
پس مسافرتهای غیرضروری برای سالک مبتدی مضر است. حالا اگر ضرورتی پیش آمد او نیاز دارد به یک برنامه عملی که این دستورالعملهایی را که گرفته مراقبههایی که شروع کرده محاسبههایی که شروع کرده این آسیب نبیند. پس در آن مواردی هم که ضروری است مراقبت سالک باید شدید باشد که آسیب نبیند. چون نماز اول وقتش آسیب میبیند برنامههای منظم در ساعت خاصش بهم میخورد. خود خستگی سفر، نشاط انسان را ممکن است بگیرد. این است که انسان اینها را به شدت باید مراقبت کند و این هم یک امری است که تقریبا برای همه تجربه شده که وقتی یک برنامه منظمی را آدم در طول سال در خانه خودش دارد وقتی به سفر میرود اینها یک مقداری بهم میریزد. این تجربه شده برای همه ما.
مرحوم آیت الله پهلوانی رضوان الله تعالی علیه میفرمودند که:
“سفر اگر اینگونه باشد که انسان در یکجا چهل روز بماند که برنامههای سلوکی او لطمه نبیند، خوب است.“
چون برنامه وقتی چهل روز باشد، در سفر چهل روزه برنامه منظم دارد اما این سفرهایی که امروز برود و فردا یا آخر هفته برگردد، برنامههای انسان را بهم میریزد و خود ایشان هم نقل کردند برای ما که آن سفر عتبات عالیاتی که با استادشان مرحوم آیت الله برهان رضوان الله تعالی علیه داشتند که مرحوم آیت الله خوشوقت و مرحوم آیت الله جعفری و مرحوم آیت الله مهدوی کنی و تعدادی دیگر بودند که با یک اتوبوس حرکت کردند و به عتبات عالیات رفتند، حدود دو ماه این سفر طول کشید که ده روزش را تقریبا در مسجد کوفه بودند. بعد میفرمودند که اگر انسان بتواند چهل روز در مسجد کوفه بماند خوب است. یعنی اینطور برنامههای آدم دیگر به هم نمیخورد.
حالا اینجا اگر سفر ضروری پیش آمد توصیههایی این بزرگوار دارند که این توصیهها در کلمه ۷۱۷ کتاب “عید وصال” آمده است. ایشان میفرمایند که: “خوب است سالک از مسافرت نمودن خودداری کند حتی المقدور [تا آنجا که برایش امکان دارد و اختلال به زندگی او پیش نمیآید. بعد ایشان سرّش را بیان میکند میفرماید:] مَثَل سالک مَثَل درختی است که مدتی بی برگ و بار بوده و وجودش را ثمرهای نبوده. ولی قوه این را داشته که اگر باغبانی خبیر به او برسد و کود پایش بریزد و شاخههای زیادی او را قطع نماید در مدتی دارای برگهای سبز و رشد عجیبی میشود و میوه و ثمره خود را میدهد. به شرطی که از جای خود به جای دیگر منتقل نشود تا خوب قوت بگیرد. و الا خرمی و میوه از او داشتن مشکل است.”
در ایام سال نو گلدانی را یکی از بستگان آورده بودند. من این را در اتاق و کتابخانه گذاشتم و خیلی هم استفاده میکنم از همین گلدان. گفتند این گلدان را اگر یکجا میگذارید تکان نباید بخورد و ثابت باید بماند. تکان بدهید پژمرده میشود. لذا من حتی یک فِلش گذاشتم به این گلدان که اگر کسی هم آمد بداند که سمت و جهتش را نباید تغییر بدهد. مسئله سیر و سلوک هم اینطور هست.
“بلکه ممکن است همین انتقال موجب خشک شدنش از اصل بشود. [ نه اینکه مانع میوه دادن شود. نه، ممکن است کلا از اصل خشک شود این گیاه. این نهال از بین برود.] حالِ شخص سالک بعینه این چنین است.” مثل این گلدان میماند. و اینکه گاهی میگویند که حالمان عوض شد برنامه ما بهم خورد قبرستان رفتن ما به هم خورد دستوراتی که انجام میدادیم نماز شبمان که میخواندیم به هم خورد، مال همین به هم ریختگیهایی است که انسان دارد. آدم یک باری را یک سال دو سال سه سال شروع کرده، یک مسافرت بیاید همه اینها را به هم بریزد. این تعبیر مرحوم آیت الله پهلوانی خیلی تکان دهنده است که میفرماید تکان دادن و جا به جا کردن این گلدان گل، ممکن است باعث شود که از اصل خشک شود. سالک هم همین طور است وقتی از این شهر به آن شهر منتقل میشود از این طرف به آن طرف، این ممکن است سلوک و معنویت را زمین بگذارد.
سالک چه اموری را باید در مسافرت رعایت کند؟
بعد ایشان میفرماید: “لذا لازم است بر فرض لزوم مسافرت، مواظبت بر چند امر:
“اول خود را به خدا جلت عظمته سپرد.“
این خیلی مهم است. حالا سفر ضروری برای سالک پیش آمده، خود را به خدا بسپرد. دو رکعت نمازی بخواند. توسلی به اهل بیت داشته باشد از او کمک بخواهد که خدایا این سفر ضروری است باید بروم این برنامههای من بهم نخورد و مرا در سفر حفظ کن. پس اول ایشان میفرماید که انسان خودش را به خدا سپرد.
“دوم از مراوده با اهل دنیا و معصیت و غفلت، زیاده از آن اندازه که مواظبت داشته، مراقبت داشته باشد.“
در شهر خودش که بود با اهل دنیا و اهل غفلت و اینها یک مراوداتی داشت که حالا کاری بود، یا مهمانی بود و هر چه بود. در سفر که میرود در این زمینه مراقبت خود را بیشتر کند. نه اینکه وقتی برود سفر، به عکس مراقبت خودش تضعیف بشود. مراقبتش باید تشدید شود.
سوم که شاهد عرض ما هست این است که: “دستورات و چیزهایی که استاد دستور فرموده، نگذارد ترک بشود که چون فراغتی برای او پیدا شده بیشتر از آن دستورات استفاده کند.“
رفته مثلاً دریای مازندران و شمال، یک فراغتی برای او پیدا شده. کنار دریا بنشیند، آب را نگاه کند و استفادههای توحیدی ببرد. خود سفر، یک فراغتی برای انسان ایجاد میکند. در حضر که انسان هست خب کار و اینهاست در سفر که رفته یک فراغتی ایجاد میشود. در این فراغت آن دستورالعملها را جدی بگیرد و بهرههای خودش را ببرد. رفته شمال، صبح است و همه خواب هستن، خب صبح زود بلند شود بعد از نماز، یک قدمی بزند. این درختها را نگاه کند و استفادهها و بهرههای توحیدی خودش را ببرد.
“چهارم فکر خود را در شبانه روز صرف اطاعت حق و وصول به حق نماید و در موجودات با چشم عبرت نگرد.“
عبور را که میگویند به این معنی است که انسان یک صحنهای را میبیند و از این صحنه عبور میکند و توشههای خودش را برمیدارد و نتایجی را از این صحنهها استفاده میکند که فراوان است. یعنی در و دیوار عالم هستی، مکتب است و دنبال شاگرد میگردد. شاگردش کم است! و الا شما از اینجا تا یک سفر مثلا شمال بخواهی بروی، همین جاده چالوس و همین جاده هراز و یا راه مشهد که میروی، درسها فراوان است.
در حال رانندگی انسان میتواند بهرههای توحیدی خودش را ببرد. یکجا میرسید به یک کوه. یک کوه است اما ده تا معنا دارد. بشینید کنارش فکر کنید که این چه عظمتی است؟ میروید یکجا میبینید کوه سنگلاخ هست اما یک درخت شاداب و تنومندی، در آن درآمده! خاکش کجاست؟ از کجا آب میگیرد؟ یکجا میروید میبینید آب همین طوری شکاف میدهد این کوه را و مثل یک سنگ فرزی این یک خطی انداخته و جدا کرده! میدانید چقدر میشود انسان در اینجا بهره ببرد؟! که بابا این آب با این لطافت خودش، روی این سنگهای سخت اثر گذاشته چرا این آیات قرآن و این همه مواعظ انبیا، روی دل ما که به سختی کوه نیست اثر نگذاشته؟ و منتقل شود از اینها به آیات قرآن که ” فَهِیَ کَالْحِجَارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً“. دلهای اینها مثل سنگ است بلکه سختی آن از سنگ بیشتر است. از اینها بهره ببرد. نشسته در یک پارک یا مسیری و یک روفرشی پهن کرده، زنبور میبیند. چقدر درسها دارد! ما سوره نحل داریم. درسهای خودش را بگیرد. ببیند این ماموریتی که خدا به او داده و بهرهای که از هدایت تکوینی حضرت حق دارد، چطور ماموریت خودش را انجام میدهد؟ ملکه چه کار میکند؟ این چه کار میکند؟ چه میگیرد و چه تحویل میدهد؟ یک مورچه را میبیند. نگاه میکند که مورچه یک کاه کوچکی گرفته و با خودش میبرد. خب این به فکر توشه است. توشه خودش را دارد جمع میکند. اما ما به فکر توشه آخرت نیستیم.
اگر مسافرت این طوری باشد، میطلبد که انسان برود و دیگر آن آسیبها متوجه او نمیشود. نیاز هم نیست به دیگران بگوید که اینطور است. دیگران را بگذارید کار خودشان را بکنند. آن کسی که اهل سیر و سلوک است خودش باید بفهمد که چه باید بکند.
“و در موجودات با چشم عبرت بنگرد. بهترین امر این است که مراقبه را از دست ندهد. [مراقبه مراتب دارد. در هر مرتبهای هست مراقبههای خودش را از دست ندهد]
خصوصاً و خصوصاً [ببینید مرحوم آیت الله پهلوانی، خصوصاً را دو بار به کار بردهاند] خصوصاً و خصوصاً نسبت به زبان. [در سفر خیلی مراقب زبان خودش باشد. همه اعضا و جوارح خودش را باید مراقبت کند اما زبان خودش را بیشتر.]
از قرائت قرآن و ادعیه توحیدی و چیزهایی که شخص را متوجه حضرت حق میگرداند مضایقه نشود.” آیات قرآن را بخواند، دعاها را بخواند. کنار دریا مفاتیح را باز کند، دعای صباح امیرالمومنین(علیه السلام) را بخواند. چه حالی دارد!
چقدر نسبت به امامزادگان، بیادب شدیم!
من حالا اینجا یک نکتهای را عرض کنم که این بهرههایی که ایشان میفرمایند که باید از سفر برد، مثلاً یکی از چیزهایی که نوع ماها از آن غافل هستیم، امام زادگانی است که در این مسیر ما هستند. شما از این تهران که راه میافتید سمت مشهد، چقدر ما امامزاده داریم! همین مازندران مناطق مختلف آن امام زادگان دارند. حالا جنگل میرویم، کنارش یک امامزاده هم برویم. جنگل میرویم نمازتان را در مسجد بخوانید یا یک نماز جماعتی آنجا برپا کنید. اگر اینها نباشد انسان از دست میرود. داشتههای معنوی خودش را میگذارد آنجا و برمیگردد. در این مسیر که میروید دیدید تابلو زدند امام زاده فلان، حالا نمیتوانید توقف کنید در همان ماشین که نشستهاید چه خودتان تنهایید، چه اطرافیان نشستهاند، بلند بگویید که یک فاتحهای برای آن امامزاده بخوانید. اینها نورانیت میآورد. شما وقتی در مسیر هستید به یک امامزاده ای ادب به خرج دهید، این ادب به خرج دادن آن وقت از طرف آنها آثار دارد.
خدا رحمت کند استاد بزرگوار ما مرحوم آیت الله جعفری را. بنده داشتم در قم با ایشان میرفتم. در ماشین که نشسته بودیم ایشان رو به من و به حالت کج نشسته بودند و مشغول صحبت بودند، من هم مشغول رانندگی بودم. خب قم هم در خیابانهایش امامزاده زیاد دارد. بعد همین طور که صحبت میکردند دو سه تا خیابان را که رد شدیم، یکدفعه به خودشان آمدند و وسط صحبت گفتند که فلانی “ما چقدر بیادب شدیم”! گفتم حاج آقا چطور؟ گفتند:
“ما الان از کنار چند تا امامزاده رد شدیم ولی به اینها عرض ادب نکردیم.” این است.
دنبال این حرفهایی هم که میگویند حالا این امامزاده سند و شجره نامه دارد یا ندارد؟ نباشید. الان مقام معظم رهبری روحی فداه یکی از برنامههای منظمی که در تهران دارند رفتن به امامزادگان است. همین چند سال قبل، این “امامزاده معصوم” که یک مقدار پایینتر از این مسجد لولاگر هست [این امامزاده بین گمرگ و سه راه آذری قرار دارد] ایشان صبح جمعه آنجا آمده بودند. چند وقت قبلش امامزاده یحیی رفته بودند.
مرحوم آیت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه فرموده بودند که “این امامزادگان مثل یک باغی میمانند که هر کدام از درختانشان یک میوهای دارند. این امامزاده یک میوهای دارد. آن امامزاده یک میوه دیگر. بروید این میوهها را بچینید.“
پس اگر انسان سفر میخواهد برود، در مسافرت تلاوت و انس با قرآنش کمک میکند که سالک به آن برنامههای عملی که گرفته، آسیبی وارد نشود.
عدم اکتفا به حداقل، نه تعطیلی آن
نکته دیگری که در بحث تلاوت و انس با قرآن باید به آن توجه شود این است که سالک در انس با قرآن به حداقلها نباید اکتفا کند. این مربوط به قرآن هم نیست در همه شئون زندگی او هست. در همه امور معنوی به حداقل نباید اکتفا کند. چون اصلا اگر به حداقل اکتفا کند دیگر سیر و سلوک معنا ندارد. سیرو سلوک یعنی در راه بودن در حرکت بودن. اگر به حداقل اکتفا کند دیگر عروج برای او معنا ندارد. عروج مال کسی است که در حرکت است، پرواز کرده و دارد میرود و بال میزند. آن که نشست روی یک سطحی، دیگر عروج و حرکت، برای او معنا ندارد. سالک باید دائماً در حرکت باشد آن هم حرکت سیر صعودی نه نزولی. لذا اینکه فرمودند:
” مَنِ استَوى یَوماهُ فَهُوَ مَغبونٌ، و من کان آخر یومیه خیرهما فهو مغبوط، ومَن کانَ آخِرُ یَومَیهِ شَرَّهُما فَهُوَ مَلعونٌ” سالک وضعیتش جوری باید باشد که همیشه مغبوط باشد. مغبوط یعنی مایه غبطه. دیگران به حال او غبطه بخورند که عجب، این ماه رمضان آمد و رفت، و این آقا چقدر پیشرفت کرد! این خانم چقدر پیشرفت کرد! این اشکالات را حل کرد! این چیزها در زندگیاش آمد!
پس اکتفا نکند به حداقلها. از جمله همین تلاوت و انس با قرآن است.
تلاوت قرآن، خودش حداقلِ انس با قرآن هست. قرآن را به حال حزن خواندن یک مقدار سطح را ارتقاء می دهد. تدبّر کردن در آیات ارتقاء بیشتر. تفکر کردن و تطبیق آیات با خودش ارتقاء بیشتر. اینگونه هست تا برسد به معارف و اسرار و لطائف توحیدی آیات. این تعبیر را خوب دقت کنید. فرق عرفان حقیقی و عرفان متقن با عرفانهای تحریف شده این است که در مکتب سلوکی مرحوم آیت الله پهلوانی و مشایخشان میگویند “به حداقل اکتفا نکن.“
نمیگویند که “حداقلها را تعطیل کن.” جاهای دیگر میگویند حداقلها را تعطیل کن به اکثر اکتفا کن. اینها میگویند “به حداقل اکتفا نکن یعنی حداقل را داشته باش، اما در این مقدار نمان و به سراغ آن حداکثرها هم برو.”
مرحوم آیت الله پهلوانی اینجا یک بیانی دارند. این در کلمه ۷۵۴ و ۷۸۵ کتاب عید وصال آمده. میفرمایند که: “ای عزیزان من تمام منظور از قرآن خواندن و دعا خواندن توجه به ذات بی نیاز حضرت حق است. [یعنی قرآن را بخوان دعا را هم بخوان اما از آن مقصد اصلی غافل نشو. ثواب تلاوت و آثار تلاوت را به شما میدهند اما به اینجا اکتفا نکن. از این تلاوت توجه به حضرت حق کن] تا کسی را در کار او دخیل نبینی و با او آشنایی بیشتر پیدا کنی و نزدیکتر شوی. [ببینید همین طوری ایشان اوج میدهند] و از صفات رذیله که منشأش شرک است دور و به صفات حسنه که منشأش توحید است نزدیک گردی.” منشا صفات رذیله شرک است و منشا صفات حمیده توحید است.
با تلاوت قرآن به توحید نزدیک شو. از شرک بیا بیرون به توحید نزدیک شو. وقتی قرآن میخوانی این آیه را میبینی که “ وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللهَ رَمى” خب این یعنی چه؟ یعنی از شرک بیا بیرون. اگر فکر میکنی که خودت تیراندازی میکنی، مشرک به شرک خفی هستی. وَ لکِنَّ اللهَ رَمى. درست است که تو کمان را میکشی، اما اگر دید توحیدی داشته باشی در توحید افعالی اوست که میکشد. اوست که میبرد. اوست که به هدف مینشاند. آیه قرآن را میخوانی که ” أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ” شما زارعید یا من؟ ما میگوییم که زارع و کشاورز ما هستیم. نه، ما چه کاره هستیم؟ یک دانه گندم دست ما بدهند بگویند که این را تبدیل کن به هفتصد تا میتوانیم؟ دو تا میتوانیم؟ اوست. از او به او با او. پس تلاوت آیات میکند و بهرههای توحیدی خودش را میبرد.
سِرِّ مهلت خواستن سید الشهدا (علیه السلام)
بعد ایشان سِرِّ مهلت خواستن سید الشهدا صلوات الله و سلامه علیه را مطرح میکند. چرا حضرت شب عاشورا مهلت خواست؟ یعنی او که از عصمت برخوردار است، گناهی ندارد خطایی ندارد، جدش پیغمبر است پدرش علی است مادرش فاطمه زهرا است صلوات الله علیهم، به اینها اکتفا نمیکند. و شب عاشورا مهلت میخواهد. میفرماید که “شخصیت والایی چون سید الشهدا علیه السلام که معصوم است [ببینید ایشان روی این کلمه عنایت دارد که “معصوم” است] میخواهد در آخرین لحظات حیات خود حداکثر بهره از زندگی دنیوی را ببرد.” کمتر از ۲۴ ساعت هست سیدالشهدا میخواهد حداکثر بهره از زندگی دنیوی خود را ببرد. خب چه هست این حداکثر بهره؟ “لذا دلیل درخواست تاخیر جنگ از دشمن را اشتغال به نماز و دعا و تلاوت قرآن و استغفار ذکر میکند” مهلت بدهید چون من دوست دارم نماز و استغفار و قرائت قرآن را. چون شب عاشورا سید الشهداء میخواهد قرآن تلاوت کند، مهلت میخواهد.
این است که ماها (خودم را عرض میکنم) نسبت به انس با قرآن خیلی عقب هستیم. حالا بعد عرض خواهیم کرد که این انس با قرآن در سیره علما و بزرگان چطور بوده. ما معمولا حتی حرم معصومین صلوات الله علیهم میرویم قرآنی به آن صورت تلاوت نمیکنیم. اما امام عصر روحی و ارواح من سواه لتراب مقدمه الفداه، وقتی حرم حضرت سیدالشهدا میروند، قرآن تلاوت میکنند.
بعد مرحوم آیت الله پهلوانی میفرماید “اگر هیچ دلیلی در لسان شرع بر اهمیت این چهار امر نبود [یکی نماز یکی دعا یکی تلاوت قرآن یکی استغفار. امام معصوم استغار میکند! اگر ما هیچ دلیلی بر اهمیت این چهار امر نداشتیم] همین سیره عملی سید الشهدا و شدت اهتمامی که به آن ابراز داشت برای ما پیروان ایشان کافی بود تا ملاک بهره دنیوی خود را از زندگی مشخص کنیم و از عمر خود بیشترین بهره را ببریم.”
ما تا فلانی یک سرمایهای پیدا میکند، یک خانه آن چنانی، زندگی آن چنانی، لباس آن چنانی، مجالس آن چنانی، میگوییم ببین بهره خودش را برد. اما نه، وقتی کشف حقیقت بشود، آن وقت شما میبینید که آن دو رکعت نماز چه میکند! آنهایی که ندارند چقدر خسارت کردهاند. حالا جلوههایی از انس با قرآن در سیره علمای امامیه را باید ببینیم که اگر عمر و توفیقی بود فردا شب عرض خواهیم کرد.