سلسله جلسات ماهیانه شرح کتاب شط شراب (کلمات اخلاقی آیت الله بهجت) جلسه ۱۹

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد الله الذی هدانا سبل السلام و نهانا عن اتباع خطوات الشیطان و الصلاه و السلام علی افضل من دعا الی سبیل ربه بالحکمه و الموعظه الحسنه سیدنا و نبینا ابی القاسم المصطفی محمد. صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.

الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلقه بعز قدسک. الهی و اجعلنی ممن نادیته فاجابک و لاحظته فصعق لجلالک و ناجیته سرا و عمل لک جهرا.

محور بحث چهارشنبه های آخر ماه قمری، کلمات فقیه عارف مرحوم آیت الله بهجت بود. سی کلمه از کتاب “شط شراب” را خدمت عزیزان شرح کردیم، رسیدیم به کلمه سی و یکم ایشان. تیتر این کلمه این است که تا در دنیا هستی کاری کن.

تسویف از مهم ترین آفات سلوکی

محور این توصیه مرحوم آیت الله بهجت، و روح این کلامشان تسویف است.

تسویف در بین اهل کمال، و کسانی که در مسیر سیر و سلوک گام بر می دارند، به عنوان یکی از مهم ترین آفات سلوکی مطرح است، به گونه ای که اگر کسی در مسیر طی قرب الهی، گرفتار تسویف بشود، در حقیقت زمین گیر شده و نمی تواند گامی را به سوی معراج قرب برداد.

تسویف یک سد محکمی است که بین سالک و ترقی معنوی او فاصله ایجاد می کند.

معنای تسویف، امروز و فردا کردن است، تأخیر انداختن است، بعدا بعدا کردن است، به اینها تسویف می گویند.

اهل معرفت در نامه های سلوکی خودشان، شاگردانشان را هشدارد دادند که مراقب باشید، گرفتار تسویف نشوید. یعنی هر برنامه عملی که می گیرید با جدیت، با تلاش و استقامت، بدون اینکه معطل این بمانی که فردا انجام دهی یا پس فردا و یا فرصتی دیگر، انسان باید همان لحظه با جدیت به آنها جامه عمل بپوشاند و به این مسئله ادامه دهد، چون گاهی شروع  انسان، خوب و جدی است، اما مثل این ماشین ها می ماند که وقتی در یک سربالایی  قرار می گیرند، ضعیف و کند می شوند و گاهی متوقف می شوند، لذا انسان نباید اینطور باشد و باید راه را با جدیت جلو برود.

نامه سلوکی آسید هاشم حداد به شاگردش

مرحوم آقا سید هاشم حداد که از شاگردان مرحوم آسید علی آقای قاضی بودند، در یکی از نامه های سلوکی شان، می نویسند:

یا رفیقی، یعنی ای رفیق من، یعنی کسی که مخاطب بوده را به عنوان رفیق خودش خطاب می کند، ( یا رفیقی کن عارفا) یعنی تلاش کن عارف بشوی و معرفت به حضرت حق پیدا کنی، عبارت بعدی را دقت کنید:

(و کن ابن یومک) تلاش کن که فرزند امروزت باشی، نه فرزند فردا. تو برای امروز هستی نه برای فردا، معلوم نیست فردایی در کار باشد، دقت کنید در ادامه می فرماید:

(فإن من شروط الطریق) این را بدان که از شرط های سیر و سلوک إلی الله و راه قرب الهی (ترک التسویف إلی غد) این است که کار امروز رو به فردا میندازی و تسویف و تأخیر را ترک کنی. تعبیر ایشان این است که (فإن من شروط الطیق ترک التسویف إلی غد)

گاهی هم بعضی از کسانی که اهل شعر هستند و یک سنخیت روحی با این مسائل معنوی داشتند، آنها هم به این مسپله توجه دادند و گفتند:

عارف ابن الوقت باشد ای رفیق، نیست فردا گفتنت شرط طریق،  ابن الوقت یعنی برای حالا، حالا باید چه کنم؟ فردا را بگذار کنار، امروز را باید چه کنم؟

بسیاری از مشکلات و کندی های ما و سقوط های معنوی ما، برای همین فردا فردا کردن هاست و آن وقت یک آفاتی و موانعی پیش می آید که ما دیگر نمی توانیم آن کارها را انجام دهیم.

ریشه بر حذر داشتن از تسویف

ریشه این توصیه ای که اهل معرفت دارند، در کتاب سنت و است. یک روایت مفصلی از رسول خدا ص هست که حاوی دستورالعمل های حضرت به ابوذر هست، که در آن بیش از صد مرتبه (یا أباذر) تکرار شده، روایت خیلی راهگشایی است.

این روایت را استاد بزرگوارمان حضرت آیت الله مصباح شرح کردند و تحت عنوان کتاب ره توشه منتشر شده است. این حدیث (یا اباذر) را مرحوم علامه در جلسات سلوکی خودشان برای شاگردانشان می خواندند و توضیح می دادند.

در دو بخش این حدیث (یا اباذر)، حضرت رسول ص به مسئله تسویف توجه دادند. من هم قبل از اینکه بیان حضرت ص را خدمت عزیزان عرض کنم، کلام مرحوم آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه را نقل می کنم، تا اینکه بدانیم این کلام ریشه در کجا دارد.

ایشان می فرماید که ( چیزهایی که در این دنیا از دستمان می رود، می گوییم فردا جبران خواهیم کرد و یا دوباره به دستش خواهیم آورد، مثلا یک فاطمیه ای می آید و بستری فراهم می شود که انسان در اطعام عزادار، مشارکت کند، در حضور در جلسات مشارکت کند، و انسان پیش خودش می گوید، باشد برای فاطمیه بعد، معلوم نیست که انسان در فاطمیه بعد باشد. شاید هم باشد اما در توانش نباشد، شاید هم باشد و در توانش هم باشد، اما شیطان رهزنی کند و توفیق را از انسان بگیرید.

می گوییم فردا جبران خواهیم کرد، و یا دوباره به دستش خواهیم آورد، ولی اگر در این دنیا کاری نکردیم، فردای قیامت نمی توانیم بگوییم جبران خواهیم کرد.

حالا مرحوم آقای بهجت تسویف را سمت قیامت بردند، یعنی تا آخر، که در قیامت انسان نمی تواند جبران کند، اما تسویف فقط تا قیامت نیست که انسان نمی تواند جبران کند، بلکه بالاتر و همین الان و امروز را به فردا بیندازیم، معلوم نیست فردا بتوانیم جبران کنیم.

ریشه این کلام در همین حدیث (یا اباذر) خیلی خوب باز شده است، می فرماید:

یَا أَبَا ذَرٍّ، إِیَّاکَ وَ التَّسْوِیفَ بِأَمَلِکَ، به جد بپرهیز که نسبت به اعمالت ابتلای به تسویف پیدا کنی و به تأخیربیندازی. می گویی توبه کن، در جواب می گوید حالا مکه بروم و یک حجی بروم یا یک زیارت امام رضا ع بروم و آنجا توبه می کنم، این درست نیست بلکه همین الان و هر جا هستی توبه کن.  فَإِنَّکَ بِیَوْمِکَ وَ لَسْتَ بِمَا بَعْدَهُ، تو برای امروز هستی و برای فردا و بعد نیستی، الان برای امروز هستی و ببین امروز باید چه کنی. فَإِنْ یَکُنْ غَدٌ لَکَ فکُنْ فِی الْغَدِ کَمَا کُنْتَ فِی الْیَوْمِ ، تو ببین امروز چه کاری باید انجام دهی، همان کار را انجام بده، اگر فردایی برایت بود، فردایت را هم مثل امروزت انجام بده. اگر فردایی برای تو بود، بگو برای امروز هستم و اگر پس فردایی بود بگو برای امروز هستم و به بعد نینداز  ، ، اگر امروز  بودی و کار امروزت را انجام دادی بگو برای امروز هستم، حالا آیا فردایی هست یا نه؟ نمی دانیم و آمدیم و فردایی نبود، وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ غَدٌ لَکَ لَمْ تَنْدَمْ عَلَى مَا فَرَّطْتَ فِی الْیَوْم‏، اگر فردایی نبود، دیگر پشیمانی ندارد، چرا که کار امروزت را انجام دادی و دیگر فردا نداری و اصلا فردایی نبود، یعنی ظرف عمل جمع شد.

اما اگر به فردا و پس فردا انداختم، موانعی پیش می آید و من همه اش به حسرت و پشیمانی و ناراحتی و افسوس ابتلا پیدا می کنم. این یک بخش از حدیث (یا اباذر).

ببینید در یک حدیث، حضرت دو بار اباذر را آن هم به شکل تفصیلی، نسبت به مسئله تسویف توجه می دهد، معلوم است که خیلی آفت بزرگی است، از مهم ترین آفات سلوکی است.

می فرماید که یَا أَبَا ذَرٍّ، إِذَا أَصْبَحْتَ فَلَا تُحَدِّثْ نَفْسَکَ بِالْمَسَاءِ، وقتی که صبح کردی، نگو من به شب می رسم، اگر الان صبح است، نگو تا شب وقت دارم، نه حتی تا فردا بلکه حتی نگو تا شب وقت دارم، معلوم نیست تا شب وقت داشته باشی. وَ إِذَا أَمْسَیْتَ فَلَا تُحَدِّثْ نَفْسَکَ بِالصَّبَاحِ، شب که شد، نگو من فردا صبحی هم دارم، معلوم نیست که صبحی داشته باشی، وَ خُذْ مِنْ صِحَّتِکَ قَبْلَ سُقْمِکَ، حالا اگر سالمی، قبل از اینکه بیمار بشوی از سلامتی ات استفاده کن، از سحرها بهره ببر و از نماز شب توشه بردار، اگر چشمت می بیند قران بخوان و کتاب مطالعه کن، معلوم نیست که بعدش دیگر سلامتی باشد.

خدا رحمت کند استاد بزرگوار ما مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی، ایشان در درس خارجشان می فرمودند که مرحوم آقای بروجردی را دیدم و رفتم خدمتشان و فرمودند که من الان یک ساعت اینجا نشستم و منتظر این هستم که یک نفر بیاید و این کتاب را به من بدهد و من مطالعه کنم، توان اینکه بلند شوم و این کتاب را بردارم، ندارم.

 وَ مِنْ حَیَاتِکَ قَبْلَ مَوْتِکَ،  الان زنده ای و حیات داری، خب بهره خودت را از این حیات ببر، فردا ممکن است مرگ کریبانت را بگیرد. وقتی مرگ گریبان آدم را می گیرد، تمام استو بساط عمل تمام شده است. بله بعضی از چیزها هست که در دنیا انسان می گذارد و پایه گذاری می کند و سنت های حسنه ای را می گذارد و اینها آثارش بعد از مرگ هم می رسد. فَإِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا اسْمُکَ غَداً. تو نمی دانی فردا چه اسمی روی تو می گذارند، می گویند زنده یا مرده؟ هستی یا نیستی؟ نمی دانیم. ما الان دو دقیقه بعد را نمی دانیم چه اتفاقی می افتد. بنده خودم کنار بستر پدر بزرگوارمان بودیم  و هیچ نشانه رفتنی در ایشان نبود و اتفاقا از روزهای قبل هم خیلی بهتر بود، داشتم کاری را برای ایشان انجام می دادم، خم شدم برای ایشان چیزی را بردارم و دیدم که ایشان نشانه های مرگ در ایشان زائل شد و کمتر از چند دقیقه هم از دنیا رفت. خی همین اتفاق ممکن است برای من فردا اتفاق بیفتد و یا برای شما. نمی دانی فردا به تو چه می گویند؟ زنده یا مرده؟ حالا که هستی بارت را ببند ونگو فردا و بعدا.

تسویف، از مهلکات سلوک است

این که عرض کردیم از مهلکات سلوک است. اینکه عرض می کنیم، می خواهیم ریشه هایش را بدانید و بدانید اینها اینقدر مهم است که اولیای الهی به ما تذکر دادند و پرده برداری کردند و به ما هشدار دادند.

روایت از امام باقر ع نقل شده است  إِیَّاکَ‏ وَ التَّسْوِیفَ‏ فَإِنَّهُ بَحْرٌ یَغْرَقُ فِیهِا الْهَلْکَى‏،که از تسویف پرهیز کن، گرفتار تسویف نشو، چرا؟ مگر تسویف چیست؟ فَإِنَّهُ بَحْرٌ یَغْرَقُ فِیهِا الْهَلْکَى، یک دریایی است که افراد زیاد هلاک شده ای را درون خودش غرق می کند.

پدر دلسوز چگونه پدری است؟

یا وقتی امیرالمونین علیه السلام به فرزندش توصیه می کند، گاهی ما به بچه هایمان توصیه می کنیم برو دنبال پول و ماشین عوض کن و خانه عوض کن، دائم توصیه می کنیم که ظواهر منزل را عوض کن، متراژ خانه را بیشتر کن، دائم گرایشات او را تقویت می کنیم، این پدر دلسوزی نیست، پدر دلسوز، پدری است که با توصیه های خودش، ابد فرزندش را آباد می کند.

ببینید امیرالمومنین علیه السلام چطور به محمد حنفیه توصیه می کند؟ خب محمد حنفیه فرزند امیرالمومنین علیه السلام است ، حضرت علیه السلام می فرمایند:

الْیَوْمُ‏ لَکَ‏ امروز برای توست، وَ أَنْتَ مِنْ بُلُوغِ غَدٍ عَلَى غَیْرِ یَقِین‏، فردا را یقین نداری که به آن می رسی. آدم می آید چیزی که یقین دارد را کنار بگذارد و غیر یقینی را بچسبد؟

این توصیه پدر دلسوز است. امیرالمومنین علیه السلام تجربه های خودش را در اختیار فرزندانش قرار داده است، آن توصیه های مفصلی که به امام مجتبی علیه السلام دارد که می فرماید اینها حاصل تجربه های من است که یک پدر دلسوز در اختیار فرزندش قرار می دهد.

یا در یک روایتی هست که همین حالا هم هست که در قیامت ظهور پیدا می کند و همین الان صیحه و ناله وفریاد بلند است، یک اهل دلی باید باشد که اینها برای او مشهود باشد و خبر بدهد، در قیامت اینها ظهور پیدا می کند و جلوه پیدا می کند، آن چیست؟

أکثر صیاح‏ أهل النار من التسویف‏، بیشتر ضجه ای که اهل جهنم دارند به واسطه همین تسویف است. آلوده است و جایی هشیار می شود و از غفلت بیرون می آید،باید توبه کند و جبران کندف می گوید حالا باشد برای بعد! اگر دلی را در یک روز شکستید یا حق کسی را ضایع کردید، نگذارید به فردا بیفتد و آثارش را زود بردارید، معلوم نیست فردایی باشد و بتواند آدم جبران کند. این روح توصیه مرحوم آیت الله العظمی بهجت در کلام سی و یک است.

وزن کردن اعمال برای کسانی است که به حساب خودشان رسیدگی نمی کنند

در کلام سی و دو ایشان بحث سنجش اعمال را مطرح می کنند که ما دائم باید ریز و درشت اعمال خودمان را به حساب بکشیم. قبل از اینکه بیان ایشان خوانده شود و ایشان یک توصیه ای دارند که آیه خوبی است، همه آیات قران خوب است، اما این آیه با این رویکردی که در توصیه مرحوم آیت الله العظمی بهجت هست، می تواند به آدم کمک کند که بیشتر از خودش مواظبت و مراقبت کند.

شما بسته های زعفران را دیدید، روی یکی نوشته نیم مثقال، روی یکی نوشته یک مثقال و … ، این بسته ها را وقتی از یک مغازه ای می گیرید دیگر اینها را وزن نمی کنید، چرا؟ می گویید اینها را با یک ترازوهای دقیق وزن کردند و دیگر وزن نمی کنید. اما آن طرف یک گونی برنج است و رویش نوشته ده کیلو، شما آن را از یک فروشگاهی بسته بندی شده تحویل می گیرد و باز هم آن را وزن نمی کنید و می گویید این را وزن کرده اند.

استاد بزرگوار ما مرحوم آیت الله جعفری از مرحوم علامه رضوان الله تعالی علیه نقل می کردند، می فرمودند:

این میزان و کشیدن و رسیدگی بر اعمال، برای کسانی است که در دنیا به حساب خودشان رسیدگی نکردند، آنکه رسیدگی کرد و کشید مثل همان بسته برنج و زعفران می ماند، اینها کشیده شده است و سنجیده شده است و شما دیگر نمی کشید. من و شما هم اگر به حساب خودمان برسیم و سنجش کنیم و وزن کنیم، و اعمال خودمان را اصلاح کنیم، برای چرا باید دوباره بکشند؟ و این برای کسانی است که خودشان در دنیا، درست به اعمال خودشان رسیدگی نکردند.

در و دیوار این عالم، مکتب است، باید شاگردش پیدا شود

کلام مرحوم آقای بهجت چند نکته دارد و می فرمایند که هنگامی که کودک بودم، در محل خود می گشتم، می دیدم هر کاسبی برای کشیدن اجناس، ترازویی دارد. اینجا یک استفاده ای ما باید بکنیم و آن این است که استاد بزرگوار ما حضرت آیت الله حسن زاده آملی که خداوند انشالله شفایشان بدهند می فرمودند:

دنیا مکتب است و در و دیوار این عالم، مکتب است، شاگرد باید پیدا شود. آقای بهجت، طفل بوده و می رفته مغازه ها را نگاه می کرده و می دیده که هر یک ترازویی دارند. ترازوی عطارها با ترازوی آهن فروش ها فرق می کند، و ترازوی عطارها با ترازوی زرگرها فرق می کند.

از این ترازوها استفاده راهبردی برای مسائل معنوی می کردند. در ادامه می فرمایند:

از داروخانه ای گذشتم و دیدم ترازویی کوچک دارد، که با آن دواهای خیلی مختصر ار می کشد. یعنی حساس است و ترازویش دقیق است، ترازوی آهن فروش ها را برای این بیاورند فایده ای ندارد و نشان نمی دهد، این یک ترازوی خاصی خاصی است که پر کاهی هم رویش بگذاری نشان نمی دهد.

می فرماید هر گاه آیه ِ لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّهٍ می بینم و می خوانم، آن ترازو را به یاد می آورم. اصل این آیه این است: لَتَأْتِیَنَّکُمْ‏ عالِمِ الْغَیْبِ لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّهٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبین‏

خدا عالم به غیب است و شما را می آورد و قیامتی هست، هیچ چیزی حتی به سنگینی ذره چه در آسمان و چه در زمین، از دیده و علم او پنهان و پوشیده نیست. بعد می فرماید وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ، حتی اگر کوچک تر از ذره باشد و اگر بزرگتر از ذره باشد، او می داند. می فرماید من هر وقت این آیه قران را می خوانم، یاد آن ترازو می افتم.

ببینید عزیزان همه ما با یک چنین روزی مواجه هستیم، اعمال ما را می کشند و هیچ جیز هم پنهان نیست، آن کسی که هیچ جیز از او پنهان نیست و امروز شاهد اعمال ماست، (الشاهد و الحاکم) حاکم قیامت هم همان است و منتها باید الشاهد و الحاکم را باور کرد.

استاد بزرگوار ما مرحوم آیت الله جعفری تهرانی، جریانی را از حضرت امام ره نقل می کردند، می فرمودند:

امام ره در آخر سال تحصیلی شان این دو آیه را می خواندند، منتها به این شکل قرائت می کردند: فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ‏ هو هو هو هو …. یعنی این عمل را می بیند و آن یکی را می بیند و …. وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَه هو هو هو هو …. خیر باشد، می بیند و شر باشد می بیند، می فرماید مِثْقالَ ذَرَّهٍ، حالا اصغر از ذره باشد می بیند، اکبر از ذره باشد می بیند. هم مثقال را آورده، هم اصغر از ذره را آورده و هم اکبر از ذره را آورده، همه را می بیند. این است که حالا که فرصت هست باید یک فکری بکند.

ایشان می فرماید: آن ترازو را به یاد می آورم، خداوند می خواهد بفرماید کارها و خوبی ها، اگرچه خیلی مختصر باشد، از نظر ما دور نیست و با آن پاداش می دهیم. اگر خوبی است و پنهان است وکسی نمی بیند و کسی قدردانی نمی کند، کسی قدرشناس نیست، خب ما سوای حق که چیزی نیست، او می بیند و قدر شناسی می کند، و قدر شناسی خداست که ارزش دارد و ماندگار است و ابدی است و به درد می خورد.

بعضی از اهل معرفت می گویند که ما میلمان به این است که خدا این قدرشناسی اش را بگذارد برای عالم آخرت و در این عالم قدرشناسی نکند و بگذارد برای عالم آخرت. پس لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّهٍ.

کلام سی و سوم یک ذکری هست که مرحوم آقای بهجت داشتند، این را استاد بزرگوار ما مرحوم آیت الله پهلوانی در همان رسائل عرفانی نقل کردند که مرحوم آقای بهجت گفتند که من برای حل مشکلاتم، ذکر “یا انیس الموحدین” را به کار می برم. آدم در زندگی أنیس و مونسش خدا باشد.

مرگ خبر نمی کند

کلام سی و چهارم ایشان در رابطه با قافله مرگ است، اجمالش این است که کل این جمعیتی را که شما مشاهده می کنید، حکم یک قافله ای را دراد، که این قافله در حرکت است، جلوی قافله کسی هست، وسطش کسی هست، آخرش کسی هستف اما هیچ کسی نمی داند که ان که جلوی قافله است می ماند و وسط قافله می رود؟ و یا نه آنکه جلوی قافله است از دنیا می رود و وسط قافله می ماند؟ کسی این را نمی داند، لذا ایشان بعد از این توصیه روایتی از حضرت رضا ع نقل کردند. می فرمایند روزی حضرت رضا ع به عیادت کسی رفتند، عده ای کنار بالین آن مریض محتضر نشسته بودند، ناراحت بودند، اما حضرت ع می خندیدند، عرض کردند که آقا چرا شما چنین هستید؟ فرمودند که خنده من برای این است که شما که ناراحتید، قبل از وی از دنیا می روید، این حالش خوب می شود.

این را ما با چشم خودمان دیدیم، بعضی از بستگان آمدند عیادت یک بیماری و دیدیم آن بیمار خوب شد و آنها که به عیادت آمدند از دنیا رفتند.

خلاصه روح کلام مرحوم آقای بهجت این است که عزیزان! مرگ خبر نمی کند:

الْمَوْتُ‏ یَأْتِی‏ بَغْتَهً ، یک دفعه گریبان آدم را می گیرد. حالا که فرصت دارید و جوون هستید و توان دارید و در سلامتی به سر می برید، هر گار خیری که جلویتان می آید با رعایت اولویت ها اقدام کنید. امروز و فردا کردن باعث می شود که انسان در این تجارت خانه دنیا ببازد.

ممکن است شما دوست داشته باشید