مقام اصحاب سیدالشهداء(ع)/ محرم ۱۳۹۸/جلسه ششم

بسم الله الرحمن الرحیم

 الحمدلله الذی هدانا سبل السلام و نهانا عن اتباع خطوات الشیطان و الصلاه و السلام علی افضل من دعا الی سبیل ربه بالحکمه و الموعظه الحسنه سیدنا و نبینا ابی القاسم المصطفی محمّد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین. یا بقیه الله آجرک الله فی مصیبه جدک الحسین صلوات الله و سلامه علیه.

بحث ما در رابطه با مقام اصحاب بود. نام یکی از اصحاب بزرگوار سید الشهداء صلوات الله و سلامه علیه به نام شوذب را گفتیم. عرض کردیم که بین شوذب و عابس که یکی دیگر از یاران سیدالشهداء است، کلماتی رد و بدل شد. کلمات این‌ها در شب قبل خدمت عزیزان طرح شد و قرار شد که به نکاتش بپردازیم. من اجمالی را از آن متنی که خدمت شما در شب قبل مطرح کردیم عرض می‌کنم و بعد نکته‌های کلام و گفتگو را عرض می‌کنیم.

عابس به شوذب می‌گوید که من دوست دارم که تو در مقابل و پیشگاه اباعبدالله جانبازی کنی و به شهادت برسی که حضرت “حَتی یَحتَسِبَکَ کما أحتَسَبَک غیرُک مِن اصحابِه“و تو را به حساب خدا بگذارند، یعنی این داغی که حضرت از شهادت تو می‌بینند به حساب خدا بگذارند، و همین طور اگر کسی نزدیک‌تر از تو به من بود، من او را جلو می‌انداختم ، تو برو تا من هم داغ تو را ببینم و این داغ را به حساب الهی بگذارم. این را در جلسه قبل عرض کردیم که به آن می‌گویند “احتساب للّه“، یا “احتساب عند اللّه“.

“إحتساب للّه” راهگشا و آرام بخش بلادیدگان

 این مطلب را ما در جوامع روایی زیاد داریم. حتی وقتی آن مصائب به زهرای اطهر سلام الله علیها روی آورد، امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه سفارش کردند که این را به حساب خدا بگذارد و ایشان هم در پاسخ فرمودند که به حساب خدا گذاشتم “حسبی الله” خدا برای من کافی است. مسئله احتساب در زندگی انسان، خیلی راهگشاست، همچنین برای انسان‌های بلا دیده و برای انسان‌هایی که به مصیبت‌های سنگینی مبتلا می‌شوند، این خیلی راهگشا و آرام بخش است.

احتساب از همان ماده حساب گرفته شده است، یعنی همان واژه حسابی که در فارسی می گوییم، احتساب هم از همان ماده می آید و هم خانواده هستند. “احتساب لله” یعنی به حساب خدا گذاشتن و اجر و پاداش را از ساحت قدس الهی طلب نمودن، مثلا وقتی می‌گویند “إحتسب فلانٌ ابنَه عندالله” یعنی فلانی فرزندش را احتساب عند الله کرد و به حساب خدا گذاشت، معنایش این است که “أی عَدَّه مِن الاُمور المدّخره عند ربه” یعنی این را گذاشت به عنوان ذخیره‌ای از آن چیزهایی که نزد پروردگار ذخیره می‌شود. پس “إحتساب لله” یا “إحتساب عندالله” یعنی انسان به حساب خدا بگذارد. خدا خودش وعده داده و خودش اجرش را می‌دهد. در هر مشکلی که پیش می‌آید، این احتساب لله یا احتساب عندالله راهگشا است.

 اینجا یک سری روایات است، که این روایات هم بسیار راهگشا است و نیاز هم به اینها است. چون کسی که در مجالس هیات و مجالس حسینی شرکت می‌کند،  باید یک آدم میزانی باشد، عزاداری یک بخشی از عزای ما است، گریه کردن یک بخش از وظایف ماست، اما وظایف ما در اینها خلاصه نمی‌شود؛

ما باید در همه امور اقتدای به اباعبدالله صلوات الله و سلامه علیه کنیم.

ما باید امام حسین صلوات الله و سلامه علیه را به عنوان یک الگوی جامع و تام و تمام و کسی که اگر به او اقتدای در رفتار و گفتار کنیم، به نهایی‌ترین سعادت انسانی و سعادت ابدی راه پیدا می‌کنیم، نگاه کنیم.

ما سیدالشهدای بخشی نداریم، بگوییم امام حسین را این‌هایش را قبول داریم اینها را نه، این طور نیست. امام حسین صلوات الله و سلامه علیه یک الگوی جامعی برای ماست.

یعنی همین آقای بزرگواری که می‌آید در صحنه نبرد و پشت سر هم روز عاشورا مصیبت می‌بیند، فرزندانش و اصحابش و همه خانواده خود را می‌آورد و به اسارت می‌دهد، همین اباعبدالله برای حضرت رباب و برای حضرت سکینه، که یکی همسرش است و یکی دخترش، شعر عاشقانه می‌سراید، یعنی در مهرورزی به همسر،  آن اوج را دارد، در میدان نبرد، آن اوج حماسه را دارد و در مناجات و راز و نیاز با خدا، شب عاشورا مهلت می‌گیرد که ما دوست داریم امشب به دعا و راز و نیاز و تلاوت قرآن بپردازیم. امام حسین ع ما این است، نه امام حسین بخشی. امام حسین ع ما هم انقلابی است و هم اهل دعا و اهل راز و نیاز. لذا این روایات را خیلی دقت کنید خیلی راهگشا است.

برای زن چیزی معادل و برابر با همسر او نیست

روایت از حضرت رضا سلام الله علیه نقل شده، ایشان نقل می‌کند از رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم که حضرت فرمودند “لِابْنَهِ جَحْش” ‏به دختر جهش فرمودند که “قُتِلَ‏ خَالُکِ‏ حَمْزَه” دایی تو حمزه به شهادت رسید،  “قَالَ فَاسْتَرْجَعَتْ وَ قَالَتْ أَحْتَسِبُهُ عِنْدَ اللَّه“‏ آیه استرجاع را که همین آیه انا لله و انا الیه راجعون هست به زبانش جاری کرد و گفت ” أَحْتَسِبُهُ عِنْدَ اللَّه” من این را به حساب خدا می‌گذارم، خب این احتساب آرام بخش بود.

ثُمَّ قَالَ لَهَا قُتِلَ زَوْجُک‏” حضرت دوباره گفتند که برادرت هم به شهادت رسید. در ابتدا حضرت از دایی او، حمزه خبر دادند، استرجاع کرد و گفت به حساب خدا می‌گذارم. بعد حضرت فرمودند که برادرت هم به شهادت رسید، ” فَاسْتَرْجَعَتْ وَ قَالَتْ أَحْتَسِبُهُ عِنْدَ اللَّه‏”، گفت این را هم به حساب خدا می‌گذارم، ” ثُمَّ قَالَ لَهَا” خبر سوم را مطرح کرد. حالا در یک جنگی است و خبر آوردند، مثلا این خبرهایی که به خانواده‌های شهدا می‌آورند. پیغمبر صلی الله علیه و اله و سلم فرمودند که ” قُتِلَ زَوْجُک‏“،  همسر تو هم به شهادت رسید. این مطلب را دارد امام هشتم سلام الله علیه نقل میکنند. از چه کسی نقل می‌کنند؟ از پیغمبر خدا صلی الله علیه و اله و سلم. اینها را باید دقت کرد که ناقلان چه کسانی هستند.

تا پیغمبر فرمودند شوهرت هم به شهادت رسیده، ” فَوَضَعَتْ یَدَهَا عَلَى رَأْسِهَا وَ صَرَخَت‏”،  اینجا دیگر نگفت که انا لله و انا الیه راجعون،  دست‌هایش را بلند کرد و روی سرش گذاشت و شروع کرد زار زار گریه کردن. این کار را نسبت به برادرش نکرد، این کار را نسبت به دایی خود انجام نداد، بلکه این بی‌تابی نسبت به همسرش بود. این صحنه را پیغمبر دیدند. این قاعده را نگاه کنید:  ” فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا یَعْدِلُ الزَّوْجَ عِنْدَ الْمَرْأَهِ شَیْ‏ء” حضرت فرمودند که برای یک زن چیزی معادل و برابر با همسر او نیست. این طور باید زندگی کنیم، سبک زندگی اسلامی که می‌گویند این است. یعنی کانون زندگی آن‌چنان باید گرم باشد، آن‌چنان باید دل زن و شوهر به هم نزدیک باشد، که ” مَا یَعْدِلُ الزَّوْجَ عِنْدَ الْمَرْأَهِ شَیْ‏ء” چیزی برای زن معادل همسرش نیست. لذا برای دایی خود صبوری کرد، برای برادرش که به شهادت رسید صبوری کرد، اما این‌جا بی‌تاب شد. این یک روایت.

بعضی از مراکز مشاوره بر خلاف روایات عمل میکنند

روایت دیگر صعصعه بن صوهان نقل می‌کند. می‌گوید وقتی مالک اشتر به شهادت رسید و خبر شهادت او را به امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه دادند، حضرت استرجاع کردند و آهی کشیدند و بسیار افسوس خوردند و فرمودند که ” إِنِّی‏ أَحْتَسِبُهُ‏ عِنْدَک‏” خدایا شهادت مالک را من به حساب تو می‌گذارم. خوب دقت کنید، و در ادامه می فرمایند ” فَإِنَّ مَوْتَهُ مِنْ مَصَائِبِ الدَّهْر” شهادت و مصیبت مالک از مصیبت‌های روزگار است. خب این مصیبت آمد به سراغ امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه و حضرت به حساب خدا گذاشتند. این هم یک نمونه.

نمونه دیگری را نقل می کنیم و من از همه برادران و خواهرانی که در جلسه حضور دارند و متأهل هستند تقاضا دارم، این روایت را از صدر تا ذیل این بخشی که الان می‌خواهیم وارد شویم را خوب دقت کنند و بدانند که بعضی از این مراکز مشاوره و جاهایی مثل این‌ها بر خلاف این روایات اهل بیت علیهم السلام عمل میکنند. آموزه‌های آن‌ها مادی و وارداتی غربی است و با این روایات ما همخوانی ندارد. تا یک چیزی پیش می‌آید، می‌گویند انسان باید راحت باشد و آزاد باشد، لذا زود دستور جدایی می‌دهند. این مشاوره‌ها آمار طلاق ما را برده بالا. آن‌ها هم که مجرد هستند و ان شاء الله در آینده ازدواج می‌کنند، از همان اول کار، زندگی خود را روی روایات ببندند و تنظیم کنند. روایت شرایطش خیلی حساس است، حساسیت آن هم از این جهت است “وَ هی آخر خطبه خطبها للمدینه حتی لحق بالله عزوجل”  این برای آخرین خطبه‌ای است که پیغمبر در مدینه خواندند، یعنی بعد از این خطبه، دیگر پیغمبر خدا صلی الله علیه و اله و سلم خطبه‌ای ندارند.

می‌دانید وصیت نامه امام راحل رضوان الله تعالی علیه عصاره همه این چیزهایی که در “صحیفه امام” آمده، همه در همین وصیت نامه امام است. یعنی وصیت نامه امام ره یک متن است شرحش می‌شود این صحیفه امام. کلماتی که به عنوان آخرین گفتارهای انسان است، این‌ها خیلی حساس است چون بعد از این دیگر پیامی نیست، کلامی نیست.

جایگاه مردی که در برابر آزار همسرش صبوری می­کند

وَ هی آخر خطبه خطبها للمدینه حتی لحق بالله عزوجل” پیامبر در آخرین خطبه‌شان چه می‌گویند؟

وَ مَنْ‏ صَبَرَ عَلَى‏ سُوءِ خُلُقِ‏ امْرَأَتِهِ ” اگر کسی، یک همسری دارد که سوء خلق دارد و بدرفتاری می‌کند، در خانه رفتار مناسبی ندارد و زبان تیزی دارد، اگر این بیاید صبوری و تحمل کند، “وَ احْتَسَبَه‏” یعنی همین احتسابی که عرض کردم، این آزار و اذیتی که از ناحیه همسرش می‌بیند این را به حساب خدا بگذارد، خدا اجرش را می دهد ” أَعْطَاهُ اللَّه تعالی‏” ،خدا به این مرد عطا می‌کند و به او اجر می‌دهد، چه می‌دهد؟

بِکُلِّ مَرَّهٍ یَصْبِرُ عَلَیْهَا” هر بار که یک آزاری از همسرش می‌بیند و این مرد تحمل می‌کند و صبوری می‌کند و به حساب خدا می‌گذارد، ” بِکُلِّ مَرَّهٍ یَصْبِرُ عَلَیْهَا مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا أَعْطَى أَیُّوبَ عَلَى بَلَائِه‏” یکی از انبیای ما حضرت ایوب علیه السلام است. خب ابتلائاتی داشته، چقدر خدا در برابر ابتلائات حضرت ایوب علیه السلام پاداش به ایوب می‌دهد؟

اگر مردی در برابر سوء خلق همسرش صبوری کند و به حساب خدا بگذارد و “احتساب لله” داشته باشد، اگر یک روز ده بار تکرار شد، ده بار ثواب مصیبت‌هایی که حضرت ایوب علیه السلام می‌دیده، خدا در نامه عمل او می‌آورد. این‌ها فقط مال آخرت هم نیست. وقتی می‌گویند خدا ثواب داد، اجر داد، پاداش داد، آثارش در همین دنیا ظاهر می‌شود. یک توفیقی نصیب انسان می‌شود که نمی‎‌داند این توفیق از کجا آمده، اما آثار همین‌هاست.

وَ کَانَ عَلَیْهَا” حالا این زنی که آزار و اذیت می‌کند، زبان تند و تیزی دارد، حریم خانواده شوهر را حفظ نمی‌کند و حریم شکنی می‌کند، ” وَ کَانَ عَلَیْهَا مِنَ الْوِزْرِ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَهٍ مِثْلُ رَمْلِ عَالِج‏”این زنی که اذیت می‌کند، در هر شبانه روز وزر و وبالی که نصیبش می‌شود ، به اندازه “ رَمْلِ عَالِج”  است. رمل عالج در روایات ما خیلی ذکر شده و گفته اند که فلان چیز مثل رمل عالج است. رمل عالج به آن کوه‌های پیوسته‌ای می‌گویند که در منطقه‌ای به نام “دهناء” که در “یمامه” و در جنوب عربستان است تا “نجد” در شمال عربستان، این رشته کوه چه اندازه است؟ این ریگ‌هایی که در این کوه به هم پیوسته است چه تعداد است؟ حضرت در آخرین خطبه­شان می‌فرمایند، وزر و وبالی که نصیب این زن می‌شود، در هر شبانه روز به اندازه این رمل عالج هست. خب این وزر و وبال یعنی چه؟ یعنی  این اعمال، آثار دارد. می بیند توفیق از دستش رفت، توفیق نماز شب پیدا نکرد. توفیق تلاوت قرآن پیدا نکرد، توفیق حضور در جلسات معنوی پیدا نکرد، این سلب توفیق‌ها آثار همان وزر و وبال‌هاست.

فَإِنْ مَاتَتْ قَبْلَ أَنْ تَعْتِبَهُ وَ قَبْلَ أَنْ یَرْضَى عَنْهَا”  قبل از اینکه این بیاید همسرش را حمایت کند و کمک کند و راضی کند، اگر از دنیا رفت ” حُشِرَتْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ- مَنْکُوسَهً مَعَ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار” او روز قیامت پشت و رو محشور می‌شود و در پایین‌ترین مرتبه دوزخ خواهد بود” فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار“،  الان هم که در دنیاست همین طور است. اگر کسی دید شهودی و دید برزخی داشته باشد، الان می‌بیند که او در پایین ترین مرتبه جهنم است. منتها وقتی در آن‌جا می‌رود، این امر ظهور پیدا می‌کند.

وَ مَنْ کَانَتْ لَهُ امْرَأَهٌ وَ لَمْ تُوَافِقْهُ وَ لَمْ تَصْبِرْ عَلَى مَا رَزَقَهُ اللَّه‏ وَ شَقَّتْ عَلَیْه‏ ” هرکسی که زن ناسازگاری دارد و آن زن صبر ندارد، (اگر صبر داشته باشد که پاداش‌ الهی دارد.) و نسبت به آن چیزی که روزی‌اش شده بر این مرد سخت بگیرد و او را در تنگنا قرار دهد می‌فرماید که ” وَ شَقَّتْ عَلَیْهِ وَ حَمَلَتْهُ مَا لَمْ یَقْدِرْ عَلَیْه‏” به کارهایی او را وابدارد که توانش را ندارد، عزیزان خوب دقت کنید، ” لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ لَهَا حَسَنَه” خدا هیچ حسنه‌ای را از او نمی‌پذیرد. جلسه امام حسین آمده و عزاداری کرده اما خدا قبول نمی‌کند. می‌خواهد این حسین حسین گفتن‌ها سپر بین او و آتش جهنم و حائل شود، اما نمی‌شود. ببینید آخرین خطبه پیامبر است. می‌فرماید ” لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ لَهَا حَسَنَهً تَتَّقِی بِهَا النَّار” خدا هیچ حسنه‌ای را از او قبول نمی‌کند که این حسنه بتواند حرارت آتش جهنم را از او حفظ کند. اما فقط این نیست،  اینکه حالا آتش جهنم است. آتش جهنم جلوه است و جلوه جلال الهی است. مهم آن منشا است ” وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهَا” خدا هم خشم دارد ” مَا دَامَتْ کَذَلِک‏” خدا هم خشمش شامل حال آن زنی که آزار می‌دهد، می شود  ” مَا دَامَتْ کَذَلِک”  تا وقتی برگردد و بتواند جبران بکند.

عزیزان! اینها سبک زندگی دینی ماست. ما باید در خانه‌های خودمان در معاشرت‌های خودمان صبوری به خرج دهیم. این باب طلاق و زود آواز جدایی را سر دادن، اینها با مبانی دینی ما سازگار نیست. در همین خطبه آمده که اگر مردی زن خود را در تحت فشار بگذارد که مجبور به جدایی از شوهر شود خدا و پیامبر از این مرد بیزارند. “إن الله عز وجل بریئان ممن أضر بامرأه حتى تختلع منه.” خدا و پیامبر اگر بیزار بودند دیگر سیر و سلوک و معنویتی برای انسان باقی میماند؟ حالا این روایتی بود مطرح شد. باب احتساب تمام.

بعد در این گفتگو کلام دیگری هست که اگر عمری باقی باشد و توفیقی داشته باشیم فردا شب عرض خواهیم کرد.

ممکن است شما دوست داشته باشید