بسم الله الرحمن الرحیم
منشأ تشتت خاطر و پراکندگی دل و مانع حضور قلب، گاهی امور ظاهری است و گاهی امور باطنی میباشد.
در آنجایی که منشأش امور ظاهری میباشد، مثلاً در حال مناجات صدایی را میشنود و یا چیزی را میبیند و تشتت خاطر پیدا کرده و طائر خیالش از شاخهای به شاخهٔ دیگر پرواز میکند، برای رفع و دفع چنین مانعی باید تلاش کند خصوصاً نسبت به دیدنیها و به قول باباطاهر(رحمت الله علیه):
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
و برای رفع و دفع مانع حضور قلبی که منشأش امور ظاهری میباشد توصیه شده که مناجی خلوتی اختیار نماید که از هر چیزی که دلمشغولی میآورد خالی باشد و یا در مکان تاریکی به نجوا بپردازد و یا دیده را بر هم نهد تا دیدنیها پراکنده خاطرش نسازد.
و اگر مانع حضور قلب، امور باطنی باشد باید توجه داشت که دو ریشه و منشأ بزرگ دارد که عمدهٔ امور، ناشی از آن دو میباشد:
یکی فرّار بودن قوهٔ خیال است که مانند پرندهای دائماً از شاخهای به شاخهای دیگر میآویزد به گونهای که حتی اگر دنیا را یک سره ترک نماید و زندگی غارنشینی را اختیار کند، باز نمیتواند خود را از ابتلای به مصیبت عدم ضبط خیال رها کند.
باید برای سکونت خاطر و وقوف خیال، راه علاجی را طی کنیم.
عمده طریقی که اهل معرفت از جمله حضرت امام خمینی(قدس سرّه) برای ضبط خیال توصیه نمودهاند، عمل نمودن برخلاف آن است، یعنی از ابتدای مناجات، خود را مهیا کند که حفظ خیال کند و به مجرد اینکه بخواهد طائر خیال از چنگ او فرار کند، او را برگرداند.
این طریقه گرچه در ابتدا صعب و دشوار است، اما به مرور، سهل و آسان میشود و اگر در ده درصد مناجاتش توانست ضبط خیال کند کمکم بیشتر شده و تمام نجوایش همراه با حفظ طائر خیال خواهد بود.
منشأ دوم برای تشتت خاطر و عدم حضور قلب و فراغت دل، حب دنیا و تعلّق خاطر حیثیات دنیوی است که به فرمایش حضرت امام خمینی(قدس سره) :
«قلب به هر چه علاقه و محبت پیدا کرد، قبلهٔ توجه آن، همان محبوب است»
و برای تضعیف این مانع، اوّلاً باید مناجی در زندگی خود حدّ نگه دارد، چرا که به فرمایش امام صادق(علیه السلام):
مَثل دنیا، مَثل آب دریا است که هر چه انسان تشنه از آن بخورد، تشنهتر میگردد تا او را بکشد؛
«مَثَلُ الدُّنْیَا کَمَثَلِ مَاءِ الْبَحْرِ، کُلَّمَا شَرِبَ مِنْهُ الْعَطْشَانُ اِزْدادَ عَطَشاً حَتّى یَقْتُلَهُ».
و ثانیاً با انفاقات مستحبه و از آن چیزهایی که در اختیار داشته و تعلّقی به آنها دارد بذل نماید که
﴿لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ﴾
و اگر به حیثیات دنیوی چون پست و مقام و ریاست و فخرفروشی و نظایر آن خود را علاقهمند دید، به ضدّ آن عمل نماید تا از دیو نفس اماره، خلاصی یابد و بت انانیّت و خودبینی و کبر و غرورش شکسته شود و فرو ریزد.
البته باید توجه داشت که تا انسان به مقام شهود و کمال عبودیت نرسیده باشد، حضور قلب حقیقی پیدا نخواهد کرد و لذّت لایوصف آن را نخواهد چشید.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ