بسم الله الرحمن الرحیم
آنچه در مناجات، موضوعیت دارد، حرف زدن خصوصی با محبوب ازلی و ابدی است.
خواستن چیزهای دیگر و به دست آوردن نعمتهای دنیوی و پاداش آخرتی برای مناجی موضوعیت ندارد. آنچه برای مناجی در مناجات با محبوبش مطلوبیت دارد و با تمام نعمتهای مادی دنیوی و ثوابهای آخرتی عوض نمیکند، سخن گفتن و انس گرفتن با حضرت حق جلّجلاله است.
او از خدا، خدا را میخواهد و بس؛ لذا در مناجات شعبانیه عرض میکنیم:
آن لحظهای که با تو نجوا و راز و نیاز میکنم، به من روی بنما؛ «وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُک».
مناجی انتظار میکشد که محبوبش نیز با او انس بگیرد و به او رو آورد.
پس مناجات بنده با خدا، مناجات خدا با بنده را به دنبال دارد که در همین مناجات آمده است که:
مرا از کسانی قرار بده که به آنها نظر افکندی و در برابر جلال و عظمتت مدهوش گشتند، سپس با آنها نجوای سرّی کردی ؛ «فَصَعِقَ لِجَلَالِکَ فَنَاجَیْتَهُ سِرّاً».
پس بین سالک و محبوبش جلّجلاله نجوا میباشد و آنوقت مشاهده میکند که مناجی در حقیقت خود حضرت حق جلّجلاله است و نجوا و مناجات هم مال اوست و بندهٔ سالک خیال میکرده که نجوا و مناجات، مال خودش هست.
مناجات در حقیقت، معاشقه با حضرت دوست جلّجلاله میباشد که حضرت سیدالساجدین(علیه السلام) در مناجاتش به حضرت محبوب جلّجلاله عرض میکند:
ای نعمت و خوشی و بهشت من! و ای دنیا و آخرت من! «یَا نَعِیمِی وَ جَنَّتِی وَ یَا دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی».
و به قول عارف شوریده و جامع معقول و منقول، مرحوم علامه ملامحسن فیض کاشانی(قدس سرّه) :
جنت و حور من تویی
قصر بلور من تویی
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ