دست نوشته های من از جلسات ساغرعشق(شرح مناجات محبین) «۳۴» / مراقبت از وسوسه شیطان

بسم الله الرحمن الرحیم

مناجی در مناجات خود با حضرت دوست جلّ‌جلاله باید مراقب باشد تا به این وسوسه شیطانی که با این همه مناجات، یک بار هم خدا جوابم را نداده، مبتلا نگردد، چرا که برای مناجی، خود مناجات و نجوای با حضرت محبوب جلّ‌جلاله موضوعیت و مطلوبیت دارد.

جناب مولوی(قدس سرّه) که از اعاظم عرفا می‌باشد، داستانی در مثنوی ذکر می‌کند و در قالب تمثیل از این حقیقت پرده برمی‌دارد که مردی بود که همیشه با خدای خود راز و نیاز می‌کرد و خدا خدا و الله الله می‌گفت.

روزی شیطان بر او ظاهر شد و وسوسه‌اش نمود و برای همیشه خاموش شد.

شیطان به او گفت ای مرد! این همه که تو الله الله می‌گویی و سحرها با این سوز دل حضرت حق جلّ جلاله را می‌خوانی، آیا شده است که یک دفعه او جواب تو را بدهد و لبّیکی از خدا بشنوی؟!

تو اگر به در هر خانه‌ای رفته بودی و این همه فریاد می‌نمودی، برای یک بار هم که شده در جواب تو لبیک می‌گفتند.

این مرد به نظرش آمد که این حرف منطقی است، لذا دهان خود را بست و دیگر الله الله نگفت.

در عالم رؤیا هاتفی به او گفت:‌ چرا مناجات با خدا را ترک کردی؟!

گفت: من می‌بینم این همه که مناجات می‌کنم و درد و سوز سینه دارم، یک بار هم نشده که حضرت محبوب جلّ جلاله در جواب به من لبیکی گفته باشد.

هاتف گفت: ولی من مأمورم از طرف خدای سبحان که جوابت را بگویم:

گفت آن الله تو لبیک ماست

و آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست

تو نمی‌دانی که همین درد و سوز و عشق و شوقی که در دلت قرار داده‌ایم، خودش لبیک ماست.

هر مناجاتی که عبد سالک با حضرت حق جلّ‌جلاله دارد محفوف به دو مناجات از اوست، یعنی اول ذات اقدس ربوبی با جان بنده‌اش سخن می‌گوید و لذت نجوای با خودش را در دل او می‌اندازد و سپس در درون جان او شور و عشق و شوق به مناجات پیدا می‌شود و به نجوای با محبوبش جلّ‌جلاله مشغول می‌شود و پس از مناجات بنده، حضرت حق جلّ‌جلاله با او نجوا می‌کند و به مناجاتش ترتیب اثر می‌دهد.


اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ

ممکن است شما دوست داشته باشید