بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت سیدالساجدین(علیه السلام) در دعای معروف «ابوحمزه ثمالی» که در سحرهای ماه مبارک رمضان خوانده میشود به بعضی از عوامل محرومیت از مناجات با پروردگار اشاره نموده است که:
خداوندا! من هر زمان با خود گفتم اکنون مهیا و آماده هستم و در پیشگاه تو به نماز میایستم و با تو مناجات میکنم، تو در وقت نماز مرا به خواب انداختی و در وقت مناجات، حال راز و نیاز را از من گرفتی؛
[خدایا!] چرا من هر گاه با خود گفتم: دیگر نیّتم نیکو شده و جایگاهم به مقام تـوّابین نزدیک گردیده است، حادثهای پیش آمد و باعث شد تا قدمم بلغزد و حایل میان من و خدمتت گردید؟!
ای سرور من! شاید تو مرا از درگاهت راندهای و از خدمتت کنار زدهای یا شاید دیدی که من حقّت را سبک شمردم و لذا مرا از درگاهت دور ساختی؛
یا شاید دیدی که من از تو روگردان شدهام و لذا بر من غضب کردی،
یا شاید مرا در جایگاه دروغگویان یافتی و لذا مرا از درگاه لطفت دور نمودی؛
یا شاید دیدی که من شکرگزار نعمتهایت نیستم و لذا مرا محروم و بینصیب ساختی؛
یا شاید مرا در مجالس اهل علم غایب دیدی و لذا مرا تنها گذاشتی؛
یا شاید مرا در میان افراد غافل یافتی و لذا مرا از رحمتت ناامید ساختی؛
یا شاید دیدی که من با مجالس اهل باطل و لهو و لعب اُنس گرفتهام و لذا مرا میان آنها واگذاشتی؛
یا شاید دوست نداشتی که دعایم را بشنوی و لذا مرا از آستان لطفت دور کردی؛
یا شاید مرا به سبب جرم و گناهی که مرتکب شدم کیفر دادی؛
یا شاید مرا به خاطر کمحیایی در محضرت به مجازات رساندی؛
«اللَّهُمَّ إِنِّی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ تَهَیَّأْتُ وَ تَعَبَّأْتُ وَ قُمْتُ لِلصَّلَاهِ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ نَاجَیْتُکَ أَلْقَیْتَ عَلَیَّ نُعَاساً إِذَا أَنَا صَلَّیْتُ وَ سَلَبْتَنِی مُنَاجَاتَکَ إِذَا أَنَا نَاجَیْتُ مَا لِی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ صَلُحَتْ سَرِیرَتِی وَ قَرُبَ مِنْ مَجَالِسِ التَّوَّابِینَ مَجْلِسِی، عَرَضَتْ لِی بَلِیَّهٌ أَزَالَتْ قَدَمِی وَ حَالَتْ بَیْنِی وَ بَیْنَ خِدْمَتِکَ، سَیِّدِی لَعَلَّکَ عَنْ بَابِکَ طَرَدْتَنِی وَ عَنْ خِدْمَتِکَ نَحَّیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُسْتَخِفّاً بِحَقِّکَ فَأَقْصَیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُعْرِضاً عَنْکَ فَقَلَیْتَنِی، أَوْ لَعَلَّکَ وَجَدْتَنِی فِی مَقَامِ الْکَاذِبِینَ فَرَفَضْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی غَیْرَ شَاکِرٍ لِنَعْمَائِکَ فَحَرَمْتَنِی، أَوْ لَعَلَّکَ فَقَدْتَنِی مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَاءِ فَخَذَلْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی فِی الْغَافِلِینَ فَمِنْ رَحْمَتِکَ آیَسْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی آلِفَ مَجَالِسِ الْبَطَّالِینَ فَبَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ خَلَّیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ لَمْ تُحِبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعَائِی فَبَاعَدْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ بِجُرْمِی وَ جَرِیرَتِی کَافَیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ بِقِلَّهِ حَیَائِی مِنْکَ جَازَیْتَنِی».
باید تعلقات دنیایی را کم کرد؛ کسی که همه فکرش لذات دنیایی از غذا و خواب و لباس و خانه و شهرت و مقام و غریزه جنسی و دیدن فیلمها و تصاویر غفلتآور است، کجا دیگر حال مناجات و رازگویی با حضرت دوست جلّجلاله برایش باقی میماند؟!
نقل شده که خداوند به حضرت داود(علیه السلام) فرمود:
اولیای من را با اهتمام در دنیاطلبی چه کار؟! همانا اهتمام در دنیاطلبی شیرینی و حلاوت مناجات مرا از دلهای آنان بیرون میبرد؛
«مَا لِأَوْلِیَائِی وَ الْهَمَّ بِالدُّنْیَا إِنَّ الْهَمَّ یُذْهِبُ حَلَاوَهَ مُنَاجَاتِی مِنْ قُلُوبِهِم».
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ