بسم الله الرحمن الرحیم
برای برطرف کردن عوامل محرومیّت از اصل مناجات و یا لذّت بردن از آن، اهل معرفت راههایی را ذکر کردهاند که به بعضی از آنها اشاره میگردد:
شناخت مانع
گام اول آن است که با شناخت موانع، مانعی را که سدّ راهمان شده بشناسیم و سپس در رابطه با برطرف کردن آن اقدام جدّی عملی داشته باشیم، چرا که صِرف آگاهی و یادگیری کافی نیست، علم همانند چراغی میماند که راه را به انسان نشان میدهد، اما هرگز انسان را به مقصد نمیرساند، آن چیزی که آدمی را به مقصد میرساند حرکت موتور و گردش چرخهاست؛ پس تا انسان اقدام عملی نکند به مقصد نمیرسد.
توسل به ذوات طاهره (علیهم السلام)
گام دوم، توسل نمودن به انوار مقدسهٔ حضرات معصومین ، خصوصاً حضرت سیدالشهداء و حضرت ولی عصر صلوات الله علیهم میباشد که در زیارت جامعه کبیره عرض میکنیم:
هر کسی که آهنگ تشرف به مقام قرب الهی را دارد، باید از طریق شما اهلبیت بدان راه پیدا کند؛ «مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُم» و نیز عرض میکنیم:
به سبب وجود شماست که ناراحتی و غم برطرف میشود و ضرر دفع میگردد؛ «بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ یَکْشِفُ الضُّر» و به راستی چه غمی بالاتر از این که حال نجوا و لذت مناجات با حضرت دوست جلّجلاله از انسان گرفته شده باشد؟!
و در پایان همین زیارت عرض میکنیم: ای ولیّ خدا! من مرتکب گناهانی شدهام که این گناهان بین من و خدای عزّوجل فاصله انداخته و رابطه بندگی مرا با خدا قطع کرده و جز خشنودی و رضایت شما نمیتواند آن گناهان را از بین ببرد؛ «یَا وَلِیَّ اللَّهِ إِنَّ بَیْنِی وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لَا یَأْتِی عَلَیْهَا إِلَّا رِضَاکُم».
غلبه دادن یاد خدا
گام سوم، غلبه دادن یاد خدا در زندگی خویش میباشد که از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده که خدای سبحان فرمود:
هرگاه دانستم که بندهٔ من غالباً به من مشغول است و اشتغال خاطر به من دارد، شهوت و هوس و علاقهاش را در درخواست و مناجات با خودم قرار میدهم.
پس هرگاه بنده من چنین شد، اگر خواست غافل شود، بین او و غفلتش حائل شده و فاصله میاندازم.
اینها دوستان حقیقی من هستند و دلیران و شجاعان واقعی میباشند و کسانی هستند که اگر خواستم اهل زمین را هلاک نمایم، عذاب را به خاطر چنین دلیران و شجاعانی از زمین برمیدارم؛
«إِذَا عَلِمْتُ أَنَّ الْغَالِبَ عَلَى عَبْدِی الِاشْتِغَالُ بِی نَقَلْتُ شَهْوَتَهُ فِی مَسْأَلَتِی وَ مُنَاجَاتِی فَإِذَا کَانَ عَبْدِی کَذَلِکَ فَأَرَادَ أَنْ یَسْهُوَ حُلْتُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَنْ یَسْهُوَ أُولَئِکَ أَوْلِیَائِی حَقّاً أُولَئِکَ الْأَبْطَالُ حَقّاً أُولَئِکَ الَّذِینَ إِذَا أَرَدْتُ أَنْ أُهْلِکَ أَهْلَ الْأَرْضِ عُقُوبَهً زَوَیْتُهَا عَنْهُمْ مِنْ أَجْلِ أُولَئِکَ الْأَبْطَال».
اینکه خداوند وعده داده است که تمایلات او را به طرف گفتگو و مناجات با خودم سوق میدهم، همان عوض کردن مبدأ میل است که نکته بسیار باعظمتی است.
بودهاند کسانی مثل «فضیل بن عیاض» که راهزن بودهاند، اما مبدأ میلشان عوض شده و به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی(قدس سرّه) از مشایخ اهل معرفت گردیدند.
التجاء به درگاه الهی
گام چهارم، التجاء به درگاه الهی نمودن است که اگر مناجی در خود، حال مناجات ندید و از نجوای خود لذتی نبرد، باید چون انسانهای مضطری که خود را از همهٔ چارهها منقطع دیده و سر تا پای خود را جز بیچارگی محض نمیبینند، از سر صدق و صفا به درگاه الهی التجا نموده و گدایی نماید و با حال عجز، از حضرت دوست جلّجلاله بخواهد که از بندهاش دستگیری کرده و کام جانش را با شهد شیرین ولا یُوصف نجوایش بردارد که:
﴿أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ﴾
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ